بایگانی برچسب‌ها: دیکتاتور

مهدی خزعلی بالاخره پشت ضحاک را به خاک مالید

مهدی خزعلی آزاد شد

دکتر مهدی خزعلی که برای بار چندم و به دلایل واهی در دیماه امسال به زندان افتاده بود، از همان ابتدای بازداشت دست به اعتصاب غذا زد و علیرغم تحمل فشار جسمی و روحی زیاد در نتیجه حضور در سلول انفرادی، بازجویی های طاقت فرسا و حمله قلبی نهایتا موفق شد پس از ۷۰ روز اعتصاب غذای تر و خشک، پشت دیکتاتور را به خاک بمالد.

او با استقامت و اراده پولادین خود موفق شد خواست خود را بر حاکمیت جمهوری اسلامی تحمیل کرده و آنها را مجبور کند که او را آزاد کنند. او از همان زمان بازداشت گفته بود که تا زمان شهادت و به نشانه اعتراض، اعتصاب غذا خواهد کرد. این است قدرت اعتصاب غذا. این است قدرت اراده. زنده باد مهدی خزعلی و به امید آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی و نابودی جمهوری اسلامی در سال جدید!

مطلب قبلی:

مهدی خزعلی در اعتصاب غذا

واقع‌بین باشیم؛ یادداشت دوم سردار علایی یک «توبه‌نامه» است!

روز گذشته مطلبی درباره نوشته دوم سردار حسین علایی که در سایت حکومتی تابناک منتشر شده بود نوشتم. در آن مطلب با اشاره به عدم ثبات قدم، عدم ایستادگی و پا پس کشیدن آنی وی پس از توپ و تشر عده‌ای از اراذل و اوباش حکومتی جلوی خانه‌اش نوشته بودم که ارادتم به عزیزان دربندمان همچون موسوی، کروبی و زندانیان سیاسی استواری چون مجید توکلی، احمد زیدآبادی و نسرین ستوده زیادتر شد. چرا که این افراد با وجود فشار شدید حاکمیت بر آنها، حصر، حبس و زندان، حاضر به کوتاه آمدن از مواضع به حق خود نشده‌اند و با استواری خود پوزه دیکتاتور را به خاک مالیده‌اند.

متاسفانه این نوشته با عکس‌العمل غیر منطقی عده‌ای از کاربران بالاترین مواجه و با منفی‌های فله‌ای روبرو شد! (لینک) این افراد با فرار از واقعیت اصرار شدیدی دارند که بگویند این سردار سپاه از موضع گرفته شده در نامه اول خود کوتاه نیامده و به عنوان شاهدی بر مدعای خود بر وجود کلمه «استبداد» در یادداشت دوم وی تاکید و منظور او از استفاده از این کلمه را «خامنه‌ای» تفسیر میکنند! این در حالی است که نوشته دوم این فرد مصداق کامل یک توبه‌نامه است! از ابتدا تا انتهای آن نوشته وی تلاش کرده است تا حرف زده شده در یادداشت اول خود را پس بگیرد و صراحتا تاکید کرده است که منظور او رژیم جمهوری اسلامی نبوده بلکه رژیم سابق بوده است. وی در مقام توضیح برآمده، صراحتا مینویسد:

هدف از نگارش این مقاله صرفا بیان رفتار استبدادی و دیکتاتوری رژیم ستم‌شاهی محمدرضا پهلوی در مقابل اعتراضات مسالمت آمیز مردم مسلمان ایران در روز نوزدهم دی ماه سال ۱۳۵۶ و قیام‌های مردمی پس از آن بود که خوشبختانه منجر به سرنگونی آن پادشاهی در ۲۲ بهمن سال ۵۷ گردید و قطعا مقایسه نظام ستم‌شاهی با نظام جمهوری اسلامی ایران قیاسی مع الفارق بوده و به هیچ وجه مورد نظر نویسنده مقاله نبوده است.

او در بند دیگری مینویسد:

متأسفانه بعضی از رسانه‌های داخلی با ارائه برداشت‌های خاص خود، فضای مناسبی را برای رسانه‌های خارجی فراهم کردند تا آنها هر چه می‌خواهند بگویند و از ظن خود به تفسیر و تحلیل این مقاله بپردازند.

و در پایان در بند آخر بر پایبندی خود به اصول رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی، انقلاب و ولایت فقیه تاکید کرده است. او مینویسد:

بدیهی است همان طور که تا کنون تمام عمر خود را در راه مخالفت با استبداد و برپایی نظام مردمی جمهوری اسلامی و دفاع از ماهیت انقلاب اسلامی و مقابه با سلطة استکبار به ویژه در دوران جنگ تحمیلی صرف کرده‌ام، انشاءالله همچنان بر این صراط مستقیم استوار خواهم بود و معتقدم پشتبانی از ولایت فقیه موجب می‌شود تا مملکت ما آسیبی نبیند.

به نظر شما در بند آخر که او از پایبندی به ولایت فقیه صحبت میکند، منظورش چیست؟ مگر الان به جز خامنه‌ای کس دیگری ولی فقیه حکومت است؟! حتی اگر فرض کنیم منظور او خمینی است، آیا خمینی جنایتکارتر از خامنه‌ای نبوده است؟!

هر عقل سلیمی با خواندن نوشته دوم این سردار حکومتی متوجه میشود که او پا پس کشیده و از مواضع نامه اول خود عقب نشینی کرده است. در پایان به معدود افرادی که به ویژه در فضای مجازی تلاش میکنند تا چشمان خود را بر واقعیت‌ها ببندند توصیه دوستانه میکنم که سعی کنند واقعیت را ببینند و از آن فرار نکنند. اینطور نباشد که بخواهند مطالب نوشته شده یا واقعیت‌های موجود را باب میل خود تفسیر کنند یا فقط هر آنچه را که دوست دارند اتفاق بیفتد را بپذیرند و ببینند و هر چیز دیگری را منکر شوند! چنین رفتاری به شدت مضر است و قدرت تحلیل صحیح و درک وضعیت را از آنها گرفته و نهایتا آنها را تبدیل به افرادی متوهم با برداشتهایی غیر واقعی میکند. 

مطلب مرتبط:

با دیدن جا زدن فوری سردار علایی، ارادتم به عزیزان در بندمان دو چندان شد!

با دیدن جا زدن فوری سردار علایی، ارادتم به عزیزان در بندمان دو چندان شد!

چند روز پیش مطلبی از سوی حسین علایی سردار سپاه در روزنامه اطلاعات چاپ شد که بازتاب گسترده‌ای پیدا کرد. در یادداشت مزبور این سردار سپاه مطلب خود را به شکل غیر مستقیم و از زبان شاه مطرح کرده بود. او به ۷ مورد از سوالات احتمالی که شاه پس از فرار از ایران در سال ۵۷ از خود  میپرسیده است تا بلکه در نتیجه عمل به آنها در قدرت باقی بماند، اشاره کرده بود. برخی از سوالات مهم ذکر شده در آن یادداشت عبارتند از:

«اگر به مردم معترض اجازه راهپیمایی میدادم»،

«اگر به مأمورین دستور می دادم که به تظاهر کنندگان تیراندازی نکنند»،

«اگر به جای حصر کردن بعضی از بزرگان در خانه هایشان و تبعید تعدادی دیگر به سایر شهرهای دوردست و زندانی کردن فعالین سیاسی، باب گفتگو و مراوده با آنها را باز می‌کردم»،

«اگر به جای اتهام زدن به مردم که خارجی‌ها عامل تحریک شما هستند به شعور جمعی آنها توهین نمی‌کردم» و

«اگر به جای متهم کردن مخالفین خودم به اقدام علیه امنیت کشور، وجود مخالف را می‌پذیرفتم».

بدیهی است که هر‌کسی با خواندن آن یادداشت نه به یاد شاه که به یاد دیکتاتور کنونی ایران یعنی خامنه‌ای و رفتار او می‌افتاد؛ چرا که موارد ذکر شده از جمله عدم اجازه راهپیمایی مسالمت آمیز، شلیک گلوله به معترضان، حصر موسوی و کروبی و زندانی کردن شمار زیادی از مخالفان و منتقدان سیاسی همگی در همین چند سال اخیر و از سوی خامنه‌ای صورت گرفته است. همین اتفاق هم افتاد، عده زیادی از مخالفان حکومت آن را یادداشتی بر ضد خامنه‌ای نامیدند و طرفداران رزیم هم به محکومیت این یادداشت سردار علایی پرداختند. همچنین نامه شدید‌اللحنی از سوی چند سردار سپاه خطاب به علایی منتشر شد و اراذل و اوباش حکومتی در مقابل خانه او تجمع کرده و شعار دادند (+،+).

اما این سردار سپاه خیلی زود پا پس کشید. او امروز و بلافاصله پس از افزایش فشارها یادداشتی در سایت حکومتی تابناک منتشر کرد و عملا پایبندی خود را به ولایت فقیه و جمهوری اسلامی تاکید کرد و به قول خودش هدفش از نگارش آن مطلب «صرفا بیان رفتاراستبدادی و دیکتاتوری رژیم ستم شاهی محمد رضا پهلوی در مقابل اعتراضات مسالمت آمیز مردم مسلمان ایران در روز نوزدهم دیماه سال ۱۳۵۶ و قیام‌های مردمی پس از آن بوده است.»!

—–

جناب علایی تو مرد این میدان نبودی برادر! خیلی زود جا زدی عزیز! با چند تا هارت و پورت عده‌ای اراذل و اوباش حکومتی مزدور چماق به دست و خط و نشان کشیدن چند تا سپاهی زیر قبای خامنه‌ای پا پس کشیدی! با دیدن رفتار تو ارادتم به موسوی و کروبی و صدها زندانی سیاسی دیگر دو چندان شد. عزیزانی که هم‌اکنون در بند خامنه‌ای هستند و حاضر نیستند شرف و غیرت خودشان را بفروشند و از آرمانهای خودشان و عهدی که با مردم بسته‌اند کوتاه بیایند و تسلیم خواست دیکتاتور بشوند. به یاد بیاوریم چندین باری را که همین اراذل و اوباش به خانه کروبی حمله کردند و کروبی قدمی پا پس نکشید! قطعا اگر موسوی یا کروبی یادداشتی در حمایت از خامنه‌ای منتشر و اظهار پشیمانی کنند به سرعت از حصر خارج میشوند. اما آنها بیش از ۱۱ ماه است که عزت در حصر بودن را به ننگ چنان آزادی ترجیح داده‌اند!

بله جناب علایی، احترام مردم به این سادگی بدست نمی‌آید، ثبات قدم و ایستادگی لازم دارد! اساسا شما که انقدر زود تسلیم خواست مزدوران حکومت میشوی، اصلا چرا وارد این بازی شدی؟! به قول معروف:

کار هرکس نيست خرمن کوفتن گاو نر مي‌خواهد و مرد کهن

مطلب پیشنهادی:

پاسخی به پاسخ دکتر مهدی خزعلی؛ راهکار: تحریم فعال انتخابات / خودتان را از قطار انقلاب بیرون بیندازید!

انقلاب ۵۷ ادامه حرکت مردم ایران برای رسیدن به آزادی و دموکراسی بود

راهپیمایی‌های مردمی در سال ۱۳۵۷ در اعتراض به دیکتاتوری محمد رضا شاه پهلوی

امروز در فضای مجازی با طرحی با نام «طرح غرامت جوانان ایران از انقلابیون ۵۷ که به اشتباه خود اقرار نکرده‌اند» برخوردم. در این مطلب آمده:

ما جوانان ایران از انقلابیون 57 که هنوز به اشتباه خود اقرار نکرده اند و باعث بدبختی، فساد، تیره روزی، فحشا، زندان و اعدام بهترین جوانان این سرزمین شده اند و خواهران ما را در برقعه پیچیدند و برادران ما را وادار به گذاشتن ریش طالبانی کردند. ما را به روزی رسانده اند که با مدرک های عالیه دانشگاهی کاری برایمان وجود ندارد. همه داشته های قبل را نابود و چیز جدیدی ارائه ندادند. در جنگ 8 ساله ما را سپر گوشتی در مقابل صدام جنایتکار قرار دادند هر نوع آزادی را از ما گرفتند. دوست داشتن را از ما گرفتند و زیبایی را. محبت و عشق را از ما گرفتند. گروه عظیمی از ما را وادار به مهاجرت کردند که در غرب و ترکیه و عراق و یونان هر بلایی به سرمان بیاورند و در کل بهترین سالهای زندگی ما را در یک کشور غنی و ثروتمند نابود کردند و عاملان اصلی آن همان انقلابیون 57 هستند که از کردار خود ابراز پشیمانی نمی کنند ادعای خسارت و غرامت میکنیم. حال ای هموطن اگر با ما همراه و هم سو هستید به این صفحه بپیوندید.

این بیانیه به گونه‌ای نوشته شده گویی انقلاب سال ۵۷ نه حاصل حضور مردم که در نتیجه قیام عده‌ای محدود یا احزابی به خصوص به وقوع پیوسته است! حال اینکه واقعیت این است که انقلاب سال ۵۷ در نتیجه حضور میلیونی مردم در خیابان‌ها و در اعتراض به دیکتاتوری شاه صورت گرفت. من موافقم که اکثریت مطلق مردم خواهان قدرت گیری حکومت سرکوبگر و مستبد فعلی نبودند اما با اینکه  اصولا انقلاب سال ۵۷ را اشتباه بنامیم کاملا مخالفم. اصولا مردم برای رسیدن به یک وضعیت بدتر قیام نمیکنند. قطعا هدف مردم رسیدن به شرایطی بهتر بوده است. منتهی اینکه خواست مردم عملی نشده و جهت حرکت مردم به سوی دموکراسی منحرف شده است، بحث دیگری است و باید آن را ریشه‌یابی و علت‌یابی کرد.

انقلاب سال ۵۷ در ادامه حرکت ایرانیان به سوی دموکراسی اتفاق افتاد. حرکتی که از انقلاب مشروطه در سال ۱۲۸۵ شروع شده بود و در آن زمان موفق شده بود قدرت شاه زمان (مظفرالدین شاه) را محدود و او را از فراقانونی بودن خارج سازد. این موفقیت و حرکت تدریجی به سمت دموکراسی و نظر مردم اما با به قدرت رسیدن پهلوی متوقف و نیمه کاره ماند! در دوره رضا شاه به ویژه در بازه زمانی ۱۳۱۰ تا ۱۳۲۰ موسوم به دوره استبداد رضا خانی، عده زیادی از مخالفان و منتقدین شاه به طرز مشکوکی به دستور رضا خان کشته شدند. مجلس فرمایشی شد و کوچکترین انتقادها با مرگ یا تبعید همراه بود. این دوره سیاه خفقان تا سال ۱۳۲۰ و اشغال ایران توسط متفقین ادامه یافت. اگرچه در بازه زمانی سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۳ به دلایل مخلتف از جمله ضعف شاه جوان، قدرتمند بودن مجلس و شکل گیری احزاب و روزنامه های منتقد و آزاد، شاهد فضای باز سیاسی کم‌نظیری در تاریخ معاصر ایران بودیم، اما دیری نپایید که این دوره با کودتای ۲۸ مرداد آمریکا و بریتانیا بر علیه دولت مردمی دکتر محمد مصدق به پایان رسید و بار دیگر ایران شاهد دیکتاتوری و سرکوب مخالفان و سیاسیون منتقد بود. در زمان محمد رضا شاه اگرچه به یمن افزایش قیمت نفت شاهد شکوفایی اقتصادی و صنعتی ایران بودیم اما آزدی سیاسی مطلقا وجود نداشت. منتقدین سیاسی به تبعید یا زندان‌های طولانی مدت محکوم میشدند. همچنین شاه به شدت به دولتهای غربی وابسته بود. وجود کاپیتولاسیون یا مصونیت قضایی برای خارجی‌های مقیم ایران از دیگر موارد ننگین کارنامه پهلوی بود. دیکتاتوری و سرکوب تا زمانی که شاه در دی ماه ۱۳۵۷ احساس خطر کرد و نخست وزیری را به بختیار سپرد، ادامه داشت. در دوره کوتاه یک ماهه نخست وزیری بختیار تا انقلاب اگرچه مجددا شاهد فضای باز سیاسی بودیم اما دیگر بسیار دیر شده بود و مردم تنها به یک دگرگونی اساسی (پایان سلسه پهلوی) راضی میشدند!

لذا علت وقوع انقلاب مردمی در سال ۵۷ را میتوان در چهار مورد زیر خلاصه کرد:

  ۱- اعتراض به دیکتاتوری مطلق، سرکوب و فضای بسته سیاسی؛ مواردی چون فرمایشی بودن مجلس، عدم وجود آزادی مطبوعات

  ۲- وابستگی شدید شاه به غرب و وجود مواردی چون مصونیت قضایی برای بیگانگان

  ۳- فساد دربار و سوء استفاده‌های گسترده مالی در قالب سازمان عریض و طویل و فراقانونی به نام «بنیاد پهلوی«

  ۴- ورود یکباره مفاهیم و فرهنگ غربی در جامعه شدیدا سنتی و مذهبی ایران

هدف مردم قطعا دستیابی به شرایطی بهتر و جهت رسیدن به دموکراسی بوده است. منتهی به دلیل عدم شناخت از خمینی و اسلام‌گرایان، مردم در دام آنها گرفتار آمدند و در نتیجه انقلاب مردم توسط اسلام‌گرایان تندرو ربوده و حرکت مردمی به سمت حکومت اسلامی و فاشیسم دینی منحرف شد.

واقعیت این است که مردم شناخت چندانی از خمینی نداشتند چرا که او ۱۵ سال در تبعید و خارج از ایران به سر برده بود. خمینی به محض به قدرت رسیدن حرفهایی که قبل از انقلاب و در زمان اقامت در نوفلو شاتو زده بود را ۱۸۰ درجه تغییر داد! در نوفلو شاتو وی تلاش کرد خود را دموکراتیک، منعطف و کسی که خواهان به قدرت رسیدن نیست، نشان دهد. بازتاب جهانی گفتگوها و مصاحبه‌های او در زمان اقامت در فرانسه و به ویژه نقش بی بی سی در مطرح کردن و محبوب کردن خمینی در ایران غیر قابل انکار است. خمینی مار خوش خط و خالی بود که مردم ایران و حتی نخبگان تصور کردند منجی آنها برای رسیدن به دموکراسی و آزادی است!

قطعا مردم و حتی نخبگان جامعه هیچ‌گاه فکر نمیکردند ممکن است در اثر آن حرکت مردمی و در اعتراض به دیکتاتوری شاه، ممکن است در نهایت گرفتار دیکتاتوری دینی بشوند به گونه‌ای که نه تنها به دموکراسی و آزادی سیاسی نرسند که حتی آزادی‌های اجتماعی موجود در زمان شاه هم از بین برود و حکومتی به شدت توتالیتر و سرکوبگر بر سر کار بیاید که با منتسب کردن خود به خدا و اسلام، شدیدترین سرکوبها را نجام دهد.

لذا خطاب به نویسندگان این طرح باید متذکر شد اینکه تصور کنیم که انقلاب سال ۵۷ مردمی نبوده و تنها در نتیجه حضور عده‌ای معدود یا حزب و گروهی خاص رخ داده است، نادانی است. همچنین اینکه از مردم بخواهیم به خاطر تلاش خود برای رسیدن به دموکراسی و جامعه ای بهتر، عذرخواهی کنند، شگفت‌آور و در عین حال مضحک است! به نظر من ارائه اینگونه طرح‌های احساسی هیچ سودی برای خروج ما از وضعیت فعلی ندارد. بهتر است تاریخ را بهتر بخوانیم تا دچار سوء‌تفاهم‌هایی از این دست نشویم!

——-

توجه: برای درک بهتر وقایع یک قرن گذشته ایران میتوانید به دو کتاب تاریخی خوب از یرواند آبراهامیان با نام‌های ایران بین دو انقلاب و تاریخ ایران مدرن که خوشبختانه هر دو هم به فارسی ترجمه شده‌اند، مراجعه کنید.

فیلم تاریخی از سرنگونی دولت مردمی محمد مصدق از طریق کودتا

پوستر - کودتا بر علیه دولت مردمی دکتر محمد مصدق

در مورد کودتای سال ۱۳۳۲ بر ضد دولت مردمی دکتر محمد مصدق سخن زیاد گفته شده است و همه ما کم و بیش در موردش میدانیم. اما دانستن اینکه کشورهای خارجی حمایت کننده از این کودتا (منظور بریتانیا و آمریکا) چطور وقایع آن زمان را برای شهروندان خود پوشش خبری میداده‌اند جالب توجه است. امروز در سایت گاردین کلیپی را در این مورد دیدم که سیاست وقت دولت بریتانیا و حمایت آشکار از کودتا بر علیه دولت مردمی مصدق را به خوبی نشان میدهد. این کلیپ کوتاه از آرشیو British Pathé به دست آمده است.

سخنان گوینده فیلم به خودی خود تشریح کننده سیاست دولت وقت بریتانیا است. وی میگوید:

«پارتیزان‌های طرفدار مصدق به خیابان‌ها ریخته و شروع به تخریب کرده‌اند. آنها مجسمه پدر شاه [رضا شاه] را به پایین میکشند. این کار برای آنها همانند یک سمبل پیروزی است و احساس خوش‌آیندی برای آنها به همراه می‌آورد. طرفداران سلطنت کار دشواری در مهار طرفداران مصدق دارند. اما پیروزی دوامی ندارد. سلطنت‌طلبان به سرکردگی ژنرال زاهدی به کودتا دست میزنند. پس از ۹ ساعت درگیری شدید و خونریزی، نیروهای شاه کنترل اوضاع را در دست گرفته و حکومت مصدق به عنوان «دیکتاتور ایران» به پایان میرسد.»

به این نکته جالب توجه کنید که مصدق را دیکتاتوری معرفی میکند که اکنون از طریق کودتا کنار رفته است! نگاه کنید که چطور با پروپاگاندا تلاش میکرده‌اند حقیقت را وارونه جلوه دهند…!

مجری گریان و سیاه‌پوش تلویزیون کره شمالی خبر مرگ رهبر این کشور را اعلام کرد

مجری گریان و سیاه پوش کره شمالی در حین اعلام خبر مرگ کیم جونگ ایل رهبر ۶۹ ساله این کشور

یک مجری خبر تلویزیون کره شمالی در حالی که اشک میریخت و لباس سیاه بر تن کرده بود، خبر مرگ رهبر ۶۹ ساله این کشور کیم جونگ ایل را اعلام کرد. او گفت که آقای ایل روز شنبه در حالی که سوار بر قطار و در حین سفر به محلی خارج از پایتخت بوده است بر اثر «خستگی مفرط جسمی و روحی» درگذشته است.

فیلم اعلام خبر را میتوانید از سایت بی بی سی اینجا مشاهده کنید.

مطلب مرتبط:

محبوبیت خیالی دیکتاتورها

طویله ای به نام جمهوری اسلامی؛ Elsevier یکی از معتبرترین انتشارات علمی جهان با رای روسای دانشگاه های کشور تحریم شد!

فرهاد رهبر - لوگوی انتشارات علمی Elsevier

بنا به گزارش ایرنا یکی از بزرگترین پایگاه های علمی جهان به نام Elsevier به پیشنهاد فرهاد رهبر رییس دانشگاه تهران و با رای اکثریت اعضای شرکت کننده در جلسه «هم اندیشی روسای دانشگاه های کشور با حضور وزیر علوم»، تحریم شد! بر طبق این گزارش هر استادی که در این انتشارات علمی که شامل  هزاران ژورنال معتبر میباشد، مقاله چاپ کند به جای تشویق با امتیاز منفی مواجه خواهد شد!

واقعا این خبر برای قشر تحصیلکرده و دانشگاهی ایران به شدت شوکه کننده خواهد بود. چرا که Elsevier یکی از بزرگترین و معتبرترین انتشارات علمی جهان است که شامل ۲۰۰۰ ژورنال معتبر در زمینه علوم پزشکی، علوم پایه و مهندسی میباشد که سالانه نزدیک به ۲۵۰ هزار مقاله علمی در ژورنال های آن چاپ میشود.

در توجیه علت تحریم این پایگاه علمی، فرهاد رهبر گفته است:

«ارايه مقالات علمی به بيگانگان به منزله ساخت قصر علمی بيگانگان توسط خشت های دانشمندان ايرانی است كه اين بنا با تحريم كردن دانشمندان كشور فرو می ريزد

واقعا چنین رفتارهایی عمق بی سوادی و عقب ماندگی فکری افرادی را نشان میدهد که متاسفانه در مقام روسای دانشگاه های کشور (!) و وزارت علوم فعالیت میکنند! پست هایی که در کشورهای دیگر معمولا در اختیار باسابقه ترین، سرشناس ترین و معروفترین شخصیت های علمی آن کشورها قرار داده میشود! البته جای تعجب نیست، در جمهوری اسلامی که همه چیزش وارونه است و افراد بی سواد عرصه امور را در دست دارند و کارشناسان و صاحب نظران مجالی برای اظهار نظر نمی یابند، باید هم عده ای بیسواد و فاحشه ذهنی همچون فرهاد رهبر بر کرسی ریاست قدیمی ترین دانشگاه کشور تکیه زده و تصمیماتی اینگونه را در سطح کلان مباحث علمی و فرهنگی کشور موجب شوند!

البته خدمت فرهاد رهبر و دیگر افراد به اصطلاح رییس دانشگاهی که به این مصوبه رای موافق داده اند باید عرض شود که سهم محققان ایرانی که به نحوی در چاپ مقاله های منتشره در انتشارات Elsevier مشارکت داشته اند ناچیز و تنها حدود ۱% از کل تعداد مقاله های منتشر شده در ژورنال های زیر نظر این انتشارات در طی ۱۰ سال گذشته میباشد [لینک] و در نتیجه به هیچ وجه نقش قابل توجهی در «قصر علمی بیگانگان» ندارد!

اطلاعات بیشتر در مورد انتشارات Elsevier

«فراخوان برگزاری روز جهانی وبلاگ‌نویسان زندانی Call for Global Day of Detained Bloggers»

۱۶ نوامبر روز همبستگی با وبلاگنویسان زندانی - Nov. 16th, Solidarity With Arrested Bloggers

دسترسی آزاد به دنیای اطلاعات، یکی از حقوق بنیادین بشر امروزی به‌شمار می‌آید. در این می‌ان، اینترنت و به تبع آن، فضای وبلاگ‌های شخصی مسیری روشن به سوی تحقق این حق حیاتی و گسترش آزادی بیان گشوده است. حکومت‌های خودکامه علاوه بر محدود کردن همهٔ رسانه‌ها و ابزارهای خبررسانی مستقل، دستگیری و شکنجهٔ خبرنگاران و نویسندگان، به سرکوب، سانسور و فیلترینگ در فضای اینترنت نیز پرداخته‌اند و فعالان این عرصه من‌جمله وبلاگ نویسان را با مشکلات جدی مواجه ساخته‌اند. در چنین شرایطی، مسئولیت انسانی ما حکم می‌کند که از آزادی بیان در فضای حقیقی و مجازی و حق دسترسی افراد و ملت‌ها به دنیای آزاد اینترنت دفاع نموده و از وبلاگ‌نویسانی که قربانی سیاست‌های سرکوبگرانهٔ دولت‌های خودکامه شده‌اند بصورت جدی حمایت نماییم.

از این‌رو، جمعی از وبلاگ‌نویسان ایرانی از تمامی وبلاگ‌نویسان، کنشگران مدنی و نهادهای حقوق بشری، روزنامه‌نگاران و اهالی رسانه، دعوت می‌نمایند تا پویشی فعالانه در جهت حمایت از وبلاگ‌نویسان در بند شکل دهند و همبستگی و همراهی خود را با آن‌ها اعلام نمایند. وبلاگ نویسان ایرانی از این جهت آغازگر این دعوت شده‌اند که هم اکنون با شرایط بسیار دشواری مواجه هستند و تعداد زیادی از وبلاگ نویسان ایرانی از جمله کوهیار گودرزی، حسین رونقی ملکی، محمدصدیق کبودوند و سخی ریگی و بسیاری دیگر در زندان‌های حکومت جمهوری اسلامی ایران و تحت سخت‌ترین شکنجه‌ها به سر می‌برند. یادآوری می‌کنیم که سایر وبلاگ‌نویسان نیز همواره در معرض تهدیدهای نهادهای امنیتی و نظامی قرار دارند. این سرکوب البته محدود به ایران نمی‌شود و در برخی دیگر از کشورهای دنیا که گرفتار حکومت‌های دیکتاتوری هستند نیز وضعیتی مشابه حاکم است. علاوه بر جمهوری اسلامی ایران، کشورهایی همچون برمه، چین، کوبا، کره شمالی، ویتنام، عربستان سعودی، سوریه، ترکمنستان و ازبکستان نیز از دشمنان آزادی دسترسی به اطلاعات و آزادی بیان در اینترنت به شمار می‌روند و از طریق سرکوب و زندانی کردن فعالان فضای مجازی، گسترش سانسور در اینترنت و ایجاد اختلال و کندی در آن، محیط اینترنت را به شدت کنترل می‌کند.

امید رضا میر صیافی، وبلاگ نویس بازداشت شده توسط نهادهای امنیتی حکومت جمهوری اسلامی ایران، در سال ۲۰۰۹ میلادی در زندان گوهردشت بر اثر فشار روانی و عدم دریافت کمک‌های پزشکی به قتل رسیده است و جهان هنوز قتل محمد نبوس در لیبی و زکریا راشد حسن العشیری در بحرین را در زندان‌های کشورهای متبوعشان در جریان جنبش آزادی‌خواه کشورهای عربی فراموش نکرده است. بی‌تردید کنشگران وب و وبلاگنویسان بسیاری هم بدون این‌ که نامی از آن‌ها آورده شود، ناشناخته و گمنام، تهدید، زندانی، شکنجه و کشته شده‌اند.

لذا ما پیشنهاد می‌کنیم روز۱۶ نوامبر به عنوان روز جهانی همبستگی با وبلاگ‌نویسان زندانی نامگذاری شده، از ابزار‌های و ظرفیت‌های ممکن برای خبررسانی دربارهٔ اوضاع وبلاگ نویسان زندانی در ایران و سراسر دنیا حداکثر بهره برداری و از اهرم‌های موجود برای آزادی آن‌ها استفاده شود.

همچنین از بلاگر‌ها، فعالین حقوق بشری و مدنی و سازمان‌ها و انجمن‌ها و وب سایت‌ها می‌خواهیم به این حرکت و فراخوان بپیوندند و برای نشر آن، هر گونه که مایلند، از طریق ترجمهٔ این اطلاعیه و سایر اخبار مربوط، ساختن کلیپ یا انعکاس آن در رسانه‌های نوشتاری، دیداری و شنیداری به پیشبرد اهداف این برنامه کمک نمایند. همچنین چنانچه اطلاعاتی از وبلاگ‌نویسان زندانی در هر گوشه‌ای از جهان دارند، در اختیار سازمان دهندگان این برنامه قرار دهند و خود نیز نسبت به اطلاع‌رسانی درباره نقض این حقوق اولیهٔ انسانی اقدام نمایند.

امیدواریم که همبستگی جهانی با وبلاگ نویسان زندانی، بتواند نسبت به اطلاع رسانی درباره وضعیت آن‌ها موثر واقع‌شود و نهایتا فشار افکار عمومی و نهادهای بین المللی منجر به آزادی و یا حداقل بهبود وضعیت آن‌ها شود.

کمیته همبستگی جهانی با وبلاگ نویسان زندانی

برای پیوستن به امضاکنندگان می‌توانید این فرم را پر کنید.

لینک صفحه  اصلی فراخوان برگزاری روز جهانی وبلاگ‌نویسان زندانی

—————————————————————————————————————————————

Free access to the world of Information, considered as one of the fundamental human rights in today’s world. Meanwhile, the Internet and consequently, weblogs have opened a clear path towards the realization of right to life and freedom of expression. Authoritarian regimes in addition to restricting all independent media, arrest and persecution of journalists and writers, deal with the suppression, censorship and Internet filtering, and have caused serious problems for activists and bloggers. Under this circumstance, our responsibility is to defend freedom of speech in the virtual and real world and right of access to the free Internet for groups and individuals, Beside supporting the bloggers who have been serious victims of oppressive policies of dictator regimes.

Thus, a group of Iranian bloggers invite all bloggers, civil and human rights activists, journalists and the media, to an active movement in order to support the imprisoned bloggers and announce solidarity with them.

Iranian bloggers are facing intricate situations and lots of them as: Koohyar Goudarzi, Hossein Ronaghi Maleki, Mohammad Sadig Kaboudvand, Sakhi Rigi and so many others jailed in the Islamic Republic of Iran detention houses under the cruelest forms of tortures, so we have decided to start this call to action.

Also be noted that other bloggers are frequently subjected to military and security threats. This repression is not limited in Iran and in some other countries that are plagued the ruling dictatorship there are similar conditions.  In addition to the Islamic republic of Iran, countries such as Burma , China, Cuba, North Korea, Vietnam, Saudi  Arabia, Syria, Turkmenistan and Uzbekistan are also considered opponents of free access to information and freedom of speech. They take sever control over the Internet through repression and imprisonment of Internet activists, censorship of the internet and impede people to access the Internet

Omid Reza MirSiafi, arrested Iranian blogger in 2009, imprisoned in Gohar-Dasht, Karaj penitentiary, has been murdered by security forces due to stress and lack of medical assistances. And the world still remembers the killing of Mohammad Naboos in Libya, and also Hassan-El-Ashiri, a Bahraini blogger in prison during the course of Arab countries uprising movement in Middle East and North Africa. Undoubtedly, many unknown Internet activists and bloggers, still without a name in hand, have been threatened, imprisoned, tortured and killed.

Therefore, we recommend November the 16th to be named as International Solidarity Day with Jailed bloggers to gain benefit of the possible tools and capabilities for spreading news about the bloggers imprisoned in Iran and around the world and leverage the maximum benefit for their release.

The bloggers, human rights activists, civil society organizations and associations and Web sites are welcomed to join this cause. For spreading manifest they are free for translating this paper and other news, making video clips, or reflecting it on the media regarding to the progress of this plan. And also If anyone has any Information and news about a jailed blogger start to spreading news forward and let the Organizing executers of this program to know.  Finally, we hope the solidarity with Jailed bloggers, could affect their condition in jails, and consequently, due to pressure of local as well as international public opinion and active monitoring of international human rights organizations and NGOs, result into a betterment in their detention condition and subsequently their freedom.

Global Solidarity with detained Bloggers Committee.

Join us here

The Campaign page can be found here.