بایگانی دسته‌ها: سیاست

اعدام گروهبان دانایی فر و تفاوت رفتار جمهوری اسلامی در قبال گروگانهای سپاهی و غیر سپاهی

جیش العدل

ساعتی پیش گروه سنی افراطی جیش العدل اعلام کرد که یکی از سربازان ایرانی به گروگان گرفته شده با نام گروهبان جمشید دانایی فر را به تلافی کشته شدن فردی با نام «»علی نارویی» توسط جمهوری اسلامی، اعدام کرده است. همچنین این گروه به مقام های جمهوری اسلامی هشدار داده است که اگر تا ۱۰ روز دیگر زندانیان سنی دربند را آزاد نکند، یک نفر دیگر از سربازان به گروگان گرفته شده را اعدام خواهد کرد.

این اتفاق را از چند جهت میتوان مورد بررسی قرار داد:

۱- بی تفاوتی مقام های نظام

با وجود گذشت ۶ هفته از به گروگان گرفته شدن این افراد که از سرهای تراشیده شده شان مشخص است سربازان وظیفه بوده و در مرزبانی خدمت میکرده اند، جمهوری اسلامی هیچ توفیقی در جهت آزادی آنها نداشته است. حتی به نظر میرسد تلاش دیپلماتیک، اطلاعاتی یا نظامی چندانی هم برای آزادی آنها صورت نگرفته است. این بی تفاوتی و بی عملی را مقایسه کنید با تلاش شبانه روزی ارگانهای مختلف جمهوری اسلامی برای آزادی حدود ۴۰ سپاهی که حدودا ۱ سال پیش در سوریه و توسط مخالفان بشار اسد به گروگان گرفته شده بودند! این موضوع نشان می دهد که جمهوری اسلامی به هیچ وجه ارزشی را که برای نیروهای سپاهی و بسیجی خود قائل است برای سربازان وظیفه قائل نیست وگرنه به جای اعزام  چند سرباز وظیفه آموزش ندیده با تجهیزات اندک به چنین منطقه خطرناکی، از نفرات زبده تر و آموزش دیده تر خود در سپاه استفاده میکرد.

۲- توهین روزمره به اقلیت سنی مذهب در ایران و محروم نگه داشتن استانهای مرزی

یکی از اصلی ترین دلایل شکل گیری گروههای افراطی مانند جندالله و بعد از آن جیش العدل، توهین، تحقیر و محدودیتهای روزمره ای است که آخوندهای شیعه افراطی در قدرت در کشور به اقلیت سنی مذهب روا می دارند. به عنوان مثال جیش العدل عملیات اخیر خود  برای گروگان گرفتن سربازان ایرانی را «حضرت عثمان» نام گذاری کرده بود که اشاره ای است به اهانت هایی که چند روز قبل از انجام این عملیات توسط آخوند حکومتی آیت الله مصباح یزدی به یکی از خلفای اسلامی مورد احترام اهل سنت یعنی عثمان صورت گرفته بود. یا مثلا در تهران با این جمعیت زیاد، اجازه ساخت حتی ۱ مسجد برای اهل سنت داده نمیشود! از سوی دیگر عدم تقسیم ثروت و درآمدهای ملی در سطح کشور و تمرکز منابع و امکانات در شهرهای مرکزی، موجب محروم ماندن استانهای مرزی و بالابودن بیکاری و فقر در این مناطق شده است که نارضایتی مردم را به همراه خواهد داشت.

 ۳- دخالت رژیم در سوریه و سرکوب کلیه خواسته های مدنی

شکی نیست که جیش العدل دستکم از نظر مالی، از سوی دولتهای عرب منطقه حمایت میشود. اما نکته مهم  این است که اساسا چرا  ما باید بر خلاف منافع ملی خود از دولت بشار اسد جنایتکار که به خاطر ماندن بر قدرت، تاکنون صدها هزار نفر از مردم این کشور را کشته است حمایت کنیم؟! چرا به جای حمایت از مردم یک کشور، از دولت جنایتکار آن کشور حمایت میکنیم؟ چرا  به جای صرف درآمدهای نفتی در داخل کشور و جهت مقابله با فقر و بیکاری، میلیاردها دلار سرمایه ملی مردم ایران صرف سرکوب مردم سوریه میشود؟! مسلما در چنین شرایطی کشورهای منطقه از فرصت استفاد میکنند و با حمایت مالی و  تحریک کردن گروههای افراطی، شرایط برای پر و بال گرفتن ایدئولوژیک  و ابراز وجود  گروههای مسلح با خواسته های فرقه ای چون جیش العدل فراهم میشود!

از سوی دیگر واکنش خشن مقام های جمهوری اسلامی با خواسته های مدنی و سرکوب کلیه منتقدین با مشت آهنین و اعدام های زیاد نیز در افزایش تنش در جامعه موثر است. اساسا چرا این تعداد زیاد سنی مذهب در زندانهای ایران هستند؟ مگر آنها چه کار کرده اند؟ چرا جمهوری اسلامی تحمل کوچکترین خواسته مدنی یا انتقادی را ندارد؟! مسلم است که در چنین شرایطی امکان گفتگو وجود نخواهد داشت و گروههای منتقد رفته رفته افراطی تر شده و نهایتا به مبارزه مسلحانه برای دستیابی به خواسته های خود متوسل خواهند شد

در چنین شرایطی خشک و تر با هم خواهند سوخت و امثال گروهبان دانایی فر که تنها به کار مرزبانی مشغول بوده و هیچ نقشی در جنایتهای جمهوری اسلامی و یا اعمال سیاستهای آنها نداشته اند در آتش انتقام و خشم افراطیون از یک طرف و اهمال و بی تفاوتی از طرف دیگر، پر پر میشوند! 

در همین زمینه:

جیش العدل، فرماندهان نظامی جمهوری اسلامی را تحقیر کرد!

محکوم کنیم هم تروریسم و گروگانگیری و خشونت را و هم اعدام و محرومیت و تبعیض را

جیش العدل، فرماندهان نظامی جمهوری اسلامی را تحقیر کرد!

جیش العدلامروز فیلمی چند دقیقه ای در اینترنت منتشر شده که نحوه غافلگیر شدن و دستگیری ۵ نفر از نیروهای نظامی جمهوری اسلامی توسط گروه «جیش العدل» در جنوب شرق ایران را به تصویر می کشد. در ابتدای فیلم، نام عملیات «حضرت عثمان» معرفی میشود که اشاره ای است به اهانت هایی که چند روز قبل از انجام این عملیات توسط آخوند حکومتی آیت الله مصباح یزدی به یکی از خلفای اسلامی مورد احترام اهل سنت یعنی عثمان صورت گرفته بود. میتوان اینگونه نتیجه گیری کرد که مصباح یزدی موجب جریحه دار شدن احساسات اعضای گروه جیش العدل که سنی مذهب هستند شده است و در نتیجه جرقه انجام این کار توسط آنها جهت «انتقام جویی» را زده است. سرتاسر ویدئو پر است از خواندن آیه های قرآن و جملاتبا مضامین مذهبی و حتی فیلمبردار جیش العدل در حین عملیات مرتب ذکر میگوید! این نشان میدهد که این یک جنگ با انگیزه فرقه ای بین دو گروه شیعه و سنی است!

در ادامه فیلم نحوه غافلگیر شدن و دستگیری نظامیان ایرانی که از سرهای تراشیده شان مشخص است اکثرا سرباز وظیفه هستند به تصویر کشیده میشود. گویا همگی در چادر در حال چرت زدن یا استراحت بوده اند و علیرغم داشتن یک تیربار سنگین در کنار چادر، نتوانسته اند از آن استفاده کنند. چادری که آنها در آن هستند بسیار بدقواره و پوسیده و فاقد هرگونه امکانات اولیه است! این را مقایسه کنید با یال و کوپال سهمگین ماموران سرکوبگر رژیم و امکانات و ادوات  به غایت پیشرفته و مدرن آنها برای سرکوب هرگونه اعتراض و انتقاد مردمی در خیابانها. این واقعیت نشان می دهد که رژیم دیکتاتوری اسلامی آنقدری که از مردم داخل ایران وحشت دارد از دشمنان خارجی وحشت ندارد!

علاوه بر این فرماندهان نظامی جمهوری اسلامی انقدر کثیف و خبیث هستند که عده ای سرباز وظیفه را به چنین نقطه مرزی خطرناکی فرستاده اند علیرغم اینکه میدانسته اند در ماههای گذشته گروه جیش العدل در منطقه فعال بوده است. به عبارت دیگر از این سربازان به عنوان گوشت قربانی استفاده شده است والا چرا از چند نفر نظامی کادری باسابقه و آموزش دیده با تجهیزات کافی برای مرزبانی استفاده نشده است؟! شکی نیست که در هر کجای دنیا چنین فضاحتی رخ داده بود، چندین فرمانده ارشد نظامی استعفا داده و بقیه هم توبیخ شده بودند!

موضوع خنده دار اینکه جمهوری اسلامی که ناتوان و عاجز از برقراری امنیت مرزهای خود است و قادر به مقابله با یک گروه چند نفره مسلح نیست و بعد از گذشت ۲ هفته از بازداشت ۵ نظامی خود قادر به آزادی آنها نیست، پس چگونه مرتب رجزخوانی میکند و ارتش قدرتمند و مدرن آمریکا را حریف می طلبد؟! آدم وقتی این چادر پوسیده، ادوات زهوار در رفته، نیروهای چرتی و ناکارآمد و عدم وجود پشتیبانی اطلاعاتی از آنها را می بیند واقعا خنده اش میگیرد از آن همه رجزخوانی ها و هارت و پورت کردن و حریف طلبیدن های بی حد و اندازه مقام های ارشد جمهوری اسلامی و فرماندهان نظامی وابسته به آنها در بستن تنگه هرمز و با خاک یکسان کردن اسرائیل و شکستن هژمونی آمریکا در جهان و …

شکی نیست که علت انتشار فیلم از سوی گروه جیش العدل، تحقیر نظامیان جمهوری اسلامی و افزایش فشار افکار عمومی بر رژیم به منظور تلاش بیشتر برای آزادی گروگان ها از طریق رسیدن به توافق با گروه جیش العدل می باشد که خواسته خود را قبلا اعلام کرده که خواهان آزادی عده ای از نفرات زندانی خود و عده ای از سنی های دربند جمهوری اسلامی است.

اما نکته آخر اینکه همانطور که در مطلب قبلی در این مورد هم نوشتم، مقام های جمهوری اسلامی نمیتوانند انتظار داشته باشد که همه گروههای مذهبی و قومی را سرکوب کنند، به آنها توهین کنند، استانهای آنها را عقب مانده و فاقد امکانات نگه دارند و با کلیه درخواستهای آنها با مشت آهنین پاسخ دهند و از آن طرف هیچ واکنشی را دریافت نکنند!

در همین زمینه:

محکوم کنیم هم تروریسم و گروگانگیری و خشونت را و هم اعدام و محرومیت و تبعیض را

علت افزایش حملات حکومتی به موسوی و کروبی و تشدید نقض حقوق بشر در ایران چیست؟

بازنشر سخنان تقابل جویانه ۲ سال پیش علی خامنه ای در سایت رسمی اش با این پوستر حاوی عبارت"نابخشودنی"
بازنشر سخنان تقابل جویانه ۲ سال پیش علی خامنه ای در سایت رسمی اش با این پوستر حاوی عبارت»نابخشودنی»

در روزهای اخیر بعد از مدتها مجددا از تریبونهای حکومتی مانند نماز جمعه یا صدا و سیما شاهد درخواست اعدام برای موسوی و کروبی از سوی شخصیت های تندرو وابسته به حکومت هستیم. حتی سایت رسمی رهبر جمهوری اسلامی با انتشار یادداشتی با عنوان «نابخشودنی» به بازشر اظهارات ۲ سال و نیم پیش خامنه ای در حمله و تخطئه جنبش سبز پرداخته و صراحتا عزم حکومت برای افزایش تقابل و برخوردها را نشان داده است. این  همه در حالی روی میدهد که بسیاری از مردم و حتی فعالان سیاسی امیدوار بودند که با ریاست جمهوری روحانی و شعار «اعتدال» وی، رفته رفته شاهد کاهش فشارها بر زندانیان سیاسی و نهایتا رهایی موسوی، کروبی و رهنورد از حصر باشیم.

بررسی اظهارنظرها و تحلیل رفتار مقام های حکومتی به ویژه رهبری رژیم در ماههای اخیر نشان می دهد که حکومت از دو اتفاق مهم امسال به شدت به خود غره شده و به قول معروف کبکش خروس میخواند و لذا فرصت را برای تسویه حساب های سیاسی، افزایش فشار بر مخالفان و عقده گشایی از منتقدان و رقبای سیاسی سابق مناسب یافته است تا همانطور که چهره های حکومتی مختلف هم در اظهارات خود به اشکال مختلف اذعان کرده اند، درس عبرتی را به دیگر منتقدان و مخالفان خود داده باشند. دو اتفاق مهم امسال یکی انتخابات ریاست جمهوری و دیگر توافق هسته ای با کشورهای ۱+۵ است.

مقام های ارشد رژیم و در صدر آنها علی خامنه ای، از برگزاری آرام، نسبتا پررونق و به زعم خود «موفقیت آمیز» انتخابات ریاست جمهوری و به روی کار آمدن فردی از حلقه خودی ها با سابقه ۳ دهه حضور در مناصب ارشد امنیتی و مدیریتی نظام به عنوان ریاست جمهور، بسیار خرسند هستند. درست است که بخشی از مردم به ناچار و برای کاهش فشار سنگین تحریم ها به روحانی که در مقایسه با بقیه کاندیدهای به شدت تندرو، میانه رو محسوب میشد رای دادند اما شکی نیست که همین حضور درصد بالایی از مردم در انتخابات علیرغم تقلب گسترده ای که در انتخابات قبلی رخ داد و سرکوب و کشتار وحشیانه معترضان پس از آن، به نوعی ثبات رژیم را دستکم در کوتاه مدت تضمین کرد. این اتفاق و نیز رفتن احمدی نژاد دردسر ساز و بلندپرواز، یک آرامش نسبی و اطمینانی را در فضای سیاسی حکومتی حاکم کرد. شاید همین موضوع دلیل اصلی افزایش بی سابقه اعدام ها در ماههای اخیر پس از انتخابات ریاست جمهوری باشد.

این فضای آرامش و اطمینان از آینده با توافق نصفه و نیمه هسته ای با قدرتهای جهانی و در نتیجه آن از بین رفتن احتمال هرگونه حمله نظامی و یا تشدید تحریم ها در آینده نزدیک و نیز آزادی ۸ میلیارد دلار از پولهای ایران در خارج از کشور، بیشتر و بیشتر شده است. علم به این واقعیت که مساله نقض گسترده و سیستماتیک حقوق بشر در ایران، سرکوب مخالفان و روزنامه نگاران و نیز حصر موسوی و کروبی اساسا در جریان مذاکرات هسته ای مطرح نشده و حکومت هیچ گونه فشاری را از این ناحیه متحمل نگردیده است، افزایش شمار اعدام ها و نیز حملات اخیر به موسوی و کروبی و عقده گشایی ها علیه آنها را قابل درک می سازد!

شکی نیست که حملات اخیر به موسوی و کروبی و فراخوانهای اعدام برای آنها در رسانه ها و تریبونهای حکومتی، جهت افزایش فشار بر آنها به منظور نوشتن «توبه نامه» می باشد تا خامنه ای که مدتهاست به دیکتاتوری خودکامه تبدیل شده است بار دیگر از طریق تحقیر مخالفان و منتقدان خود به نوعی «ارضا» شود. اما سوال اینجاست که آیا نمی شد در ماههای اخیر به نحوی به حکومت فشار آورد؟ آیا اصلاح طلبان و در صدر آنها خاتمی نمیتوانستند به جای حمایت همه جانبه و بی چون و چرا از شخص روحانی در انتخابات، حضور خود و نیروهای حامی خود را مشروط به آزادی موسوی و کروبی بنمایند؟ آیا اگر آن گروه از رای دهندگان به روحانی که در سال ۸۸ به موسوی و کروبی رای داده بودند به جای «تشکر»های گاه و بی گاه خود از وی، هرچه صریح تر و قاطع تر از وی میخواستند که کاری برای رفع حصر و کاهش فشار از زندانیان سیاسی انجام دهد، اکنون کار به اینجا کشیده بود؟!

سوال دیگر این است که چگونه کشورهای غربی و در راس آنها آمریکا که بانگ حمایت از حقوق بشرشان همه جا را فرا گرفته، در جریان مذاکرات هسته ای که مناسبترین موقع برای گرفتن امتیاز از رژیم است کوچکترین صحبتی از موارد نقض حقوق بشر در ایرانِ تحت حاکمیت جمهوری اسلامی نکردند و نمیکنند؟! چرا ادامه مذاکرات را مشروط به آزادی مخالفان سیاسی از جمله موسوی و کروبی نمیکنند؟! چرا اپوزیسیون خارج از کشور با این همه شوراهای جور واجور که همگی صفت «ملی» را یدک میکشند با این کشورها لابی نمیکنند تا در حین مذاکرات مساله نقض حقوق بشر و زندانیان سیاسی و از جمله حصر موسوی و کروبی را با طرف ایرانی مطرح کنند؟! اگر این دورنگری ها و فعالیت ها از سوی منتقدان داخلی و مخالفان خارجی رژیم صورت میگرفت آیا اکنون جمهوری اسلامی جرات میکرد که این چنین به خود غره شود و دست خود را باز ببینند تا سرکوب ها و فشارها را تشدید کند؟!

توافق هسته‌ای: دستاورد بزرگ قدرتهای جهانی، دستاورد ناچیز جمهوری اسلامی و بی تاثیر بر زندگی مردم عادی

AP_Kerry_Geneva_p51_432_2

* دستاورد عمده قدرتهای جهانی *

با نگاهی به مفاد توافق هسته ای موقت صورت گرفته میان قدرتهای جهانی (گروه موسوم به ۱+۵) و جمهوری اسلامی میتوان دریافت که این توافق، شامل عقب نشینی جمهوری اسلامی و دستاوردی بزرگ برای قدرتهای جهانی است. بعد از حدود ۸ سال گسترش بی وقفه برنامه هسته ای جمهوری اسلامی و افزایش شمار سانتریفیوژها از حدود ۱۵۰ به ۱۹ هزار دستگاه، قدرتهای جهانی موفق شده اند که در اولین گام بدون هیچ هزینه ای جلوی گسترش برنامه هسته ای جمهوری اسلامی را بگیرند.

جمهوری اسلامی به میزان بسیار زیادی عقب نشینی کرده است. جمهوری اسلامی موافقت کرده است که کلیه فعالیتهای غنی سازی بالای ۵ درصد را متوقف کند و همه سوخت ۲۰ درصد انباشته شده خود را از بین ببرد. جمهوری اسلامی پذیرفته است که بر خلاف روند ۱۰ سال گذشته، از نصب سانتریفیوژهای جدید یا از احداث تاسیسات هسته ای جدید خودداری کند. همچنین قدرتهای جهانی موفق شده اند جلوی فعالیت راکتور آب سنگین اراک را بگیرند؛ راکتوری که در صورت فعالیت میتوانست با تولید پلوتونیم، راه سریعی را برای دستیابی به سلاح اتمی در اختیار سران جمهوری اسلامی قرار بدهد. علاوه بر این جمهوری اسلامی به نظارت بسیار گسترده تر بازرسان آژانس تن داده است.

دستاورد بزرگ دیگر کشورهای غربی از این توافق این است که این توافق بار دیگر نشان میدهد که سیاست «چماق و هویج» برای رژیم های دیکتاتوری و خودکامه به خوبی جواب میدهد. علت اصلی این عقب نشینی آشکار سران جمهوری اسلامی، فشار سنگین و بی سابقه تحریم ها به ویژه در ۲ سال اخیر است. اگر این تحریم ها اعمال نمیشد و درآمد نفتی رژیم به یک سوم کاهش نمی یافت و اگر نبود این نظام فراگیر تحریم های بانکی که جمهوری اسلامی را از انتقال درآمدهای ارزی محروم کرده است، سران رژیم به هیچ وجه حاضر به عقب نشینی نمی شدند.

* دستاورد ناچیز جمهوری اسلامی *

در مقابل تمام این عقب نشینی های جمهوری اسلامی، قدرتهای جهانی عملا امتیاز خاصی نداده اند. آنها موافقت کرده اند که از اعمال تحریم های جدید خودداری کنند. همچنین برای شیرین کردن معامله آنها موافقت کرده اند که رقم ناچیزی (حدود ۷ میلیارد دلار) از پولهای نفتی بلوکه شده رژیم در خارج از کشور را به شکل چند قسط و به تدریج در طول ۶ ماه آزاد کنند. (توضیح: میگویم ناچیز زیرا برای رژیمی که هنوز مزه ۸۰۰ میلیارد دلار پول بادآورده نفتی در طی ۸ سال احمدی نژاد را زیر دندان دارد، رقم ۷ میلیارد واقعا ناچیز است!) این در حالی است که ساختار اصلی تحریم های فراگیر و همه جانبه سازمان ملل، اتحادیه اروپا و آمریکا متشکل از تحریم های بانکی، تحریم سوئیفت، تحریم های نفتی و نیز تحریم فروش سلاح و تجهیزات با کاربرد دوگانه همچنان به قوت خود باقی مانده و به هیچ وجه کاهش نیافته است. ازسوی دیگر برخلاف ادعاهای جواد ظریف، در هیچ کجای توافق امضا شده اشاره ای به «حق غنی سازی» برای جمهوری اسلامی نشده است؛ نکته ای که جان کری وزیر خارجه آمریکا هم صراحتا به آن اشاره میکند.

* قدرتهای جهانی در موضع قدرت و جمهوری اسلامی در موضع ضعف *

از سوی دیگر، مفاد این توافق این طور القا میکند که تنها در صورت توقف کامل برنامه ای هسته ای جمهوری اسلامی، امکان لغو تحریم ها وجود خواهد داشت! درست است که این موضوع به روشنی در توافق ذکر نشده است، اما سوالی که پیش می آید این است که وقتی در مقابل توقف کامل غنی سازی بالای ۵ درصد، توقف کار راکتور اراک و نیز عدم نصب و استفاده از سانتریفیوژهای جدید، قدرتهای جهانی تنها حاضر شده اند که تحریم های جدیدتری اعمال نکنند، پس در چه حالتی امکان لغو کامل تحریم ها وجود خواهد داشت؟! آیا جواب غیر از این است که جمهوری اسلامی باید عقب نشینی های به مراتب بزرگتری بکند تا شاید تحریم های موجود لغو شوند؟! اصولا برای جمهوری اسلامی چه چیزی به جز غنی سازی ۵ درصد برای چانه زنی در مذاکرات بعدی وجود خواهد داشت؟! با توجه به دست نخورده ماندن اکثریت مطلق تحریم ها، دست کشورهای غربی در مذاکرات بعدی برای امتیاز گیری بیشتر و موثرتر از جمهوری اسلامی بسیار باز خواهد بود و جمهوری اسلامی از موضع ضعف در مذاکرات شرکت خواهد جست.

* تاثیر بر زندگی مردم عادی *

اما برخلاف دلخوشی امروز اکثر ایرانیان، به نظر نمی رسد که این توافق هسته ای تاثیری بر زندگی مردم عادی داشته باشد. دلیل این ادعا هم مشخص است زیرا صرفنظر از دو عامل اصلی «سوء مدیریت» و «فساد شدید دستگاه حاکمه«، عاملی که از طریق کاهش شدید درآمد جمهوری اسلامی موجب رکود بی سابقه در بخش اقتصادی و بیکاری گسترده در سطح کشور شده است، چیزی نیست جز تحریم های بانکی و نفتی گسترده ای که اغلب هم به صورت یک جانبه از سوی آمریکا بر جمهوری اسلامی اعمال شده است؛ به گونه ای که جمهوری اسلامی را عملا از بخش بزرگی از درآمد نفتی محروم کرده است. در این توافق این تحریم ها دست نخورده باقی مانده است و به گفته اوباما همانند سابق به شدت اعمال خواهند شد. با توجه به این واقعیت، انتظار بهبود شرایط معیشتی مردم در نتیجه این توافق غیر واقعی و خوش بینانه به نظر میرسد.

بعد از گذشت ۳۴ سال، اشغال سفارت آمریکا در تهران و توهین روزانه به ملت آمریکا همچنان ادامه دارد!

حمله به سفارت آمریکا در تهران و گروگانگیری دیپلماتهای داخل سفارت

حمله به سفارت آمریکا در تهران و گروگانگیری دیپلماتهای داخل سفارت

۳۴ سال پیش یعنی ۱۳ آبان سال ۵۸، عده ای از جوانان اسلامگرا با تفکرات چپ که در تب و تاب انقلابی آن زمان به سر میبردند و آمریکا را نماد «امپریالیسم بین الملل» میدانستند، با چراغ سبز رهبران مذهبی جمهوری اسلامی اقدام به نقض فاحش قوانین بین المللی نمودند و به سفارت آمریکا در تهران یورش بردند و ۵۲ نفر از کارکنان آن را برای مدت ۴۴۴ روز به گروگان گرفتند. بی شک این واقعه شوم را میتوان نقطه عطفی در تاریخ سیاسی ایران پس از انقلاب دانست؛ به گونه ای که نه تنها منجر به استعفای دولت میانه روی مهندس بازرگان و افزایش حضور روحانیون مذهبی در عرصه قدرت در ایران گردید که زمینه تقابل و رویارویی دولتهای غربی با جمهوری اسلامی و نظام مذهبی حاکم بر آن را فراهم کرد. شاید اگر حمله به سفارت آمریکا و گروگانگیری متعاقب آن اتفاق نمی افتاد و در نتیجه روابط دیپلماتیک و گفتگوهای بین دو کشور قطع نمی شد، شاهد حمله صدام حسین به ایران، حمایت کشورهای غربی از عراق در حین جنگ و تحریم های بعدی علیه جمهوری اسلامی که خواه ناخواه زندگی مردم عادی را هم سخت و سخت تر کرده اند، نمی بودیم.

روزی نیست که مقام های ارشد جمهوری اسلامی از وضع تحریم های «ظالمانه» علیه ایران انتقاد نکنند. امروز میزان تحریم های بین المللی علیه جمهوری اسلامی به حدی تشدید شده است که عن قریب است که اقتصاد ایران متلاشی گردد. بیکاری رسمی به بالای ۳۰ درصد و تورم به رقم بی سابقه ۶۰ درصد افزایش یافته است و میلیونها ایرانی به زیر خط فقر سقوط کرده اند. اما بی گمان مقصر اصلی این وضعیت اسفبار مقام های ارشد رژیم بوده و هستند. اشغال سفارت آمریکا در تهران بر خلاف کلیه قوانین بین المللی و گروگانگیری کارکنان سفارت علیرغم داشتن «مصونیت دیپلماتیک»، بی گمان نقش غیر قابل انکاری در اتخاذ سیاستهای خصمانه اما به حق آمریکا و کشورهای غربی نسبت به رژیم جمهوری اسلامی داشته است. علاوه بر این اشغال ۲ سال پیش سفارت انگلستان در تهران به روشنی نشان داد که نگرش و رفتار مقام های ارشد رژیم هیچ تغییری نسبت به ۳۴ سال پیش نداشته است و اینها هیچ درسی از رفتارهای غلط خود در گذشته نگرفته اند!

رژیمی یاغی که حتی به شناخته شده ترین و اصولی ترین قوانین بین المللی هم پایبند نیست، رژیمی که بعد از ۳۴ سال هنوز که هنوز است به اشغال سفارت آمریکا در ایران که طبق قوانین بین المللی جزو خاک این کشور محسوب میشود و حمله و اشغال آن، حمله به خاک آمریکا و تمامیت ارضی آن کشور محسوب میشود پایان نداده است، رژیمی که آشکارا به صدور تروریسم و حمایت از گروههای تروریستی بین المللی دست زده است، رژیمی که در قالب «سپاه قدس» به بمب گذاری و تروریسم دولتی و سازمان دهی شده در کشورهای دیگر مبادرت میورزد، رژیمی که در آن به طور روزانه شعار «مرگ بر …» داده میشود و پرچم کشورهای دیگر به آتش کشیده و زیر پا لگدکوب میشود، بی گمان شایسته برخورد خصمانه بین المللی و تحریم های فراگیر است.

به نظر من حتی صحبت از برقراری روابط دیپلماتیک با آمریکا در شرایطی که سفارت این کشور در تهران همچنان در تصرف سپاه و بسیج است و نه تنها جمهوری اسلامی که عاملان حمله به سفارت آمریکا از جمله معصومه ابتکار و محسن میردامادی از اقدام زشت خود اظهار پشیمانی نکرده و از ملت آمریکا عذرخواهی نکرده اند و برعکس هر روز شعار «مرگ بر آمریکا» در سطح کشور داده و پرچم این کشور آتش زده میشود، نه تنها احمقانه که چه بسا خنده دار و مضحک است! تصور کنید در کشوری پرچم ایران به طور روزانه و با حمایت دولتی آتش زده شود و در تجمع ها و مراسم دولتی شعار «مرگ بر ایران» سر داده شود، آیا شما به عنوان یک ایرانی این را توهین به خود و به کشور خود تفسیر نخواهید کرد؟! آیا حاضر خواهید بود با چنین کشوری روابط دوستانه ای داشته باشید؟!

کافیست ادامه اشغال ۳۴ ساله سفارت آمریکا در تهران توسط بسیج و سپاه را با اقدام منطقی وزارت خارجه آمریکا مقایسه کنید که علیرغم روابط خصمانه میان دو کشور در ۳۴ سال گذشته، هیچ گاه اجازه تصرف ساختمان سفارت سابق ایران در واشنگتن را به احدی نداده است و همواره از سفارت سابق ایران در واشنگتن و محل اقامت سفیر سابق ایران در آن کشور، مطابق با قوانین بین المللی، حفاظت کرده است. حتی دو سال پیش خبری بر روی خروجی خبرگزاری ها منتشر شد که وزارت خارجه آمریکا اقدام به بازسازی ساختمان سفارت سابق ایران در واشنگتن نموده بود (منبع).

مستندی درباره اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری کارکنان سفارت

روحانی به عنوان رییس وزیر اطلاعات، در ارتباط با هتک حرمت دختران میرحسین موسوی مسئول است

عکس آرشیوی

عکس آرشیوی

در خبرها آمده است که دختران میرحسین موسوی و زهرا رهنورد امروز اجازه یافته اند که دیداری کوتاه با پدر و مادر خود که به دستور مستقیم علی خامنه ای برای مدت نزدیک به ۹۵۰ روز است به شکل غیر قانونی در حبس خانگی به سر میبردند، داشته باشند. بر طبق گفته های «نرگس موسوی» پس از این دیدار ماموران وزارت اطلاعات آنها را به خانه ای امن مستقر در محل برده و از آنها درخواست میکنند که اجازه بازرسی بدنی «برهنه» را بدهند تا مطمئن شوند که چیزی از محل ملاقات به بیرون منتقل نخواهند کرد. پس از مخالفت آنها، ماموران امنیتی به آنها حمله کرده و به صورت آنها «سیلی» زده و دست یکی از آنها را «گاز» گرفته اند.

بدیهی است که اقدام ماموران امنیتی امری غیر متعارف بوده است و هر وجدان آزاده ای صرفنظر از باورهای سیاسی آن را محکوم میکند. اما در این میان علاوه بر ماموران امنیتی حاضر در محل که در هتک حرمت دختران موسوی مسئولیت «مستقیم» دارند، وزیر اطلاعات به عنوان رییس آنها و حسن روحانی به عنوان رییس هیات وزیران و بالطبع رییس وزیر اطلاعات هم در وقوع این واقعه ناراحت کننده مسئولیت «غیر مستقیم» دارند. لذا شایسته است که دوستان اصلاح طلب، علاوه بر محکومیت ماموران امنیتی در مطالب، بیانیه ها، مصاحبه ها و اظهارات خود، شخص حسن روحانی را هم مورد بازخواست قرار دهند و از او سوال کنند که چگونه چنین اتفاقی در زیر مجموعه وزارت اطلاعات که زیر نظر دولت فعالیت میکند اتفاق افتاده است؟!

درست است که سپاه و بیت رهبری نفوذ زیادی در وزارت اطلاعات دارند اما نمیتوان مدعی شد که رییس جمهور هیچ کاره است و هیچ نقشی ندارد. به هر حال وزیر اطلاعات را رییس جمهور به مجلس معرفی کرده است. اگر روحانی با وزیر اطلاعات مخالف بود او را برای دریافت رای اعتماد به مجلس معرفی نمیکرد. لذا در کلیه اعمال شنیع و غیر انسانی ماموران امنیتی کارمند وزارت اطلاعات از جمله اقدام اخیر در حمله و هتک حرمت دختران میرحسین موسوی، شخص حسن روحانی به عنوان رییس جمهور مسئولیت غیر مستقیم دارد و بایستی پاسخگو باشد. فراموش نکنیم که این اقدام اخیر تنها یکی از هزاران جنایت و ستمی است که همه روزه ماموران وزارت اطلاعات در حق مخالفان، منتقدان، زندانیان سیاسی، روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان انجام میدهند. چه بسیار مواردی که شخص مورد ستم، رسانه ای در اختیار ندارد و صدایش هم به گوش کسی نمیرسد، باز خوب است که دختران موسوی به دهها رسانه و خبرگزاری دسترسی دارند که به سرعت صدای تظلم خواهی شان را به گوش جهانیان برسانند، وای به حال ستار بهشتی ها که هیچ رسانه ای ندارند…!

امکان لغو تحریم ها «دستکم» تا آبان ۹۳ وجود ندارد

کاریکاتوری گویا از مجله اکونومیست

کاریکاتوری گویا از مجله اکونومیست

مقدمه:
سادگی است اگر تصور کنیم رفتارهای ظاهرا «متفاوت» اخیر در عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی و سخن گفتن خامنه ای از «نرمش» در عرصه دیپلماتیک، نشان دهنده تغییر در دکترین و جهان بینی مقام های رژیم از جمله علی خامنه ای است! بلکه به نظر میرسد که این تغییر رویه محدود به تغییر در لحن و ادبیات سیاسی و البته همراه با کمپینی رسانه ای باشد. علت همین تغییر رویه هم البته نه انتخاب حسن روحانی که در نتیجه موفقیت تحریم های بین المللی و به ویژه تحریم های بانکی و نفتی اعمالی از سوی آمریکا بر جمهوری اسلامی می باشد که موجب از دست رفتن گسترده درآمد نفتی رژیم شده و در داخل آنها را با مشکلات عدیده اقتصادی از جمله ناتوانی در پرداخت یارانه ها، سقوط شدید ارزش ریال، تورم بی سابقه و بیکاری گسترده و در خارج دشواری در ادامه حمایت مالی از رژیم اسد و گروههای تروریستی بین المللی مواجه ساخته است. این مشکلات رژیمی که برای مدت ۶ سال و در باد پولهای بادآورده نفتی به لطف افزایش شدید قیمت نفت از مذاکره جدی رویگردان شده بود را به میز مذاکره با قدرتهای جهانی بازگردانده است!

در شرایط فعلی علی خامنه ای و سرداران سپاه هنوز تمایلی برای متوقف کردن برنامه هسته ای خود که بدون شک جز ضرر اقتصادی برای مردم ایران ندارد، نشان نمی دهند. دلیل آن هم این است که آنها به دنبال دستیابی به «قابلیت» ساخت سلاح هسته ای (و احتمالا نه خود آن) هستند تا از این طریق مشابه رژیم کره شمالی برای خود «بازدارندگی دفاعی» ایجاد کنند و از خطر سقوط در نتیجه دخالت نظامی خارجی مصون بمانند. دلیل افزایش شدید شمار سانتریفیوژها هم دقیقا همین است. با این وجود آنها میدانند که با ادامه این تحریم ها از نظر امنیت داخلی با مشکل مواجه خواهند شد و لذا با «دیپلماسی لبخند» به دنبال لغو آنها هستند. اما چنین چیزی جز با تعلیق گسترده برنامه هسته ای محقق نخواهد شد.

در قطع نامه های شورای امنیت که اتفاقا «الزام آور» هم هستند، از ایران موکدا خواسته شده که غنی سازی اورانیوم را به طور کامل متوقف کند، یعنی حتی غنی سازی ۳ و نیم درصد هم باید متوقف شود. به نظر نمیرسد جمهوری اسلامی راضی شود که چنین عقب نشینی عمده ای را انجام دهد چرا که سران رژیم چنین چیزی را شکست «مقاومت» و «انقلاب اسلامی» در برابر «استکبار» و «جهان سلطه» تلقی میکنند که با آرمانها و شعارهای آنها همخوانی ندارد. آنها میخواهند خود را پیروز عرصه نشان دهند و دقیقا برای همین است که دولت جدید از «توافق برد – برد» در موضوع هسته ای سخن میگوید!

چرا امکان لغو تحریم ها دستکم تا ۱ سال دیگر وجود ندارد؟!
واقعیت این است که تقریبا تمامی تحریم های آزاردهنده از سوی آمریکا و کنگره آن کشور به طور یک جانبه بر ایران اعمال شده اند. یعنی حتی اگر [فرضا] تحریم های سازمان ملل و اتحادیه اروپا همین امروز لغو شوند، باز هم تاثیر قابل توجهی در بهبود شرایط اقتصادی ایران نخواهند داشت. تحریم های آزاردهنده بانکی و نفتی از طرف کنگره آمریکا اعمال شده و تنها کنگره آمریکاست که می تواند آنها را لغو کند! فعلا کنگره آمریکا در تسلط حزب جمهوری خواه قرار دارد و بیش از ۵۰ نماینده آن از جناح راست افراطی معروف به «تی پارتی Tea Party» می باشند که با اسرائیل کاملا هم عقیده و به شدت با برنامه هسته ای ایران مخالفند. جمهوری خواهان کنگره به شدت خواستار تشدید تحریم های فعلی و به صفر رسیدن صادرات نفت ایران می باشند.چه بسا اگر رویکرد جدید جمهوری اسلامی نبود، تاکنون تحریم های جدید به شکل قانون درآمده بودند. برای درک عمق مشکلی که این گروه میتوانند برای جمهوری اسلامی ایجاد کنند کافی است به این نکته توجه شود که دقیقا همین گروه افراطی هستند که یک هفته است بر سر قضیه بودجه دولت آمریکا  -که در دست دموکراتها می باشد- را به طور موقت به «تعطیلی» کشانده و به شدت مقابل دموکراتها و شخص اوباما ایستاده اند و کوتاه نمی آیند.

در چنین شرایطی و با وجود چنین کنگره ای امکان لغو و یا حتی کاهش تحریم های اعمالی بر جمهوری اسلامی به هیچ وجه وجود ندارد مگر آنکه [فرض تقریبا محال] جمهوری اسلامی برنامه هسته ای خود را به طور کامل متوقف و تاسیسات خود را نابود کند! در نتیجه به نظر میرسد حتی با نگاه خوش بینانه به موضوع و در صورت توافق جمهوری اسلامی با ۱+۵ در شش ماه آینده (آنطور که ظریف و روحانی از آن سخن گفته اند)، امکان لغو تحریم ها دستکم تا آبان (نوامبر) سال آینده یعنی زمان انتخابات بعدی کنگره آمریکا وجود نخواهد داشت، تازه اگر فرض بگیریم که در انتخابات آینده همین افراد یا افرادی تندروتر مجددا انتخاب نشوند!

البته رییس جمهور آمریکا میتواند با استفاده از حق قانون اساسی خود با نام «دستور اجرایی Execution Order» به طور موقت و کوتاه مدت پاره ای از تحریم ها را به حالت تعلیق درآورد، اما قطعا لغو تحریم ها نیازمند رای گیری مجدد در کنگره و موافقت حداکثری ۴۳۵ نماینده مردم آمریکا در آن مجلس می باشد. علاوه بر این مگر آنکه جمهوری اسلامی عقب نشینی عمده ای بکند، موافقت اوباما با هرگونه تعلیق موقت و نیم بند هم به شدت بعید است زیرا به نظر نمیرسد که او بخواهد بیش از این و آن هم برای ایران خود را با جمهوری خواهان درگیر و از سوی دیگر ناخشنودی مقام های اسراییلی را فراهم کند!

در همین زمینه:

بلوف احمقانه وزیر نفت جمهوری اسلامی

نمودار جهش عظیم در «شاخص فلاکت» در ایران در ۲ سال گذشته!

داد و فریادهای خامنه ای و حملات به احمدی نژاد نشان میدهد که که تحریم ها در حال شکاندن کمر رژیم است

چه خوشمان بیاید چه نه، قسمت عمده ای از حرفهای نتانیاهو در مصاحبه اخیر درست بود!

نتانیاهو من با نتانیاهو به خاطر جنگ طلب و تندرو بودنش مشکل دارم! با دولت اسرائیل هم به خاطر کشتار فلسطینی های غیر مسلح و آواره کردن اونها مشکل دارم، با خودداریش از پیوستن به ان پی تی و داشتن برنامه اتمی نظامی بدون بازرسی بین المللی هم مشکل دارم همانطور که با حماس و حزب الله به خاطر ترور کردن و راکت پراکنی شون داخل مناطق غیر نظامی در خاک اسرائیل مشکل دارم! اما قسمت بزرگی از حرفهای نتانیاهو در مصاحبه اخیر با بی بی سی فارسی را درست میدانم.

عده ای در واکنش به اینکه او گفت ایرانی ها اگر آزاد میبودند میتوانستند شلوار لی بپوشند، یا اینکه گفت حکومت اگر از آزادی نمیترسید از فیلترینگ و پارازیت پراکنی دست برمیداشت، شروع کرده اند به مسخره کردن و نادان خواندن او! به نظر من ما نباید خودمان را گول بزنیم! چه خوشمان بیاید چه نه، حداقل در این زمینه ها حق با نتانیاهو است! آیا شما میتوانید با شلوار لی در ادارات دولتی و در صدا و سیما و یا مثلا در مساجد ظاهر بشوید و از این نگرانی نداشته باشید که کسی به شما تذکر بدهد و شما را تحقیر کند؟! یا مثلا شما میتوانی در پارک بنشینی و با صدای بلند آهنگ غربی گوش بدهی بدون نگرانی از اینکه یک سرباز و یا یک بسیجی عقده ای بیاید و به شما تذکر بدهد و به اسم «امر به معروف و نهی از منکر» شما را و آزادی های فردی شما را به سخره بگیرد؟! آیا شما میتوانی دست دوست پسر یا دخترت را بگیری و آزادانه در پارک قدم بزنی بدون اینکه از عواقبش نگرانی داشته باشی؟! خوب اینها در بسیاری از کشورهای دیگه به راحتی امکان پذیره، کسی هم به لباس کس دیگر کاری نداره!

یا مثلا طرف با کلی بدبختی و وی پی ان و فیلتر شکن و اینها  با سرعت لاک پشتی وارد توییتر شده، بعد نتانیاهو را مسخره میکنه که چرا گفته حکومت، مردم را از دسترسی به توییتر و فیسبوک محروم کرده!! طرف به مسخره و کنایه نوشته: «برادر نتانیاهو این توییت را از تهران دریافت میکنید!» یعنی مثلا میخواهد بگوید اینترنت در ایران فیلتر نیست، سرعتش کند نیست، پارازیت و اینها هم بر روی شبکه های تلویزیونی نداریم!! دوست عزیز چه کسی را داری گول میزنی؟!

نتانیاهو خیلی از حرفهاش ممکنه غلط یا تندروانه باشه اما دستکم در این زمینه ها اشتباه نگفت! اینکه گفت روحانی نماد خواست مردم ایران برای رسیدن به آزادی است اما لزوما منتخب مردم ایران نیست هم به نظر من درسته چون همانطور که او هم به درستی اشاره کرد، از ۷۰۰ نفر نامزد، فقط ۸ نفر تایید صلاحیت شده بودند. در انتخابات قبلی از ۱۱۰۰ نامزد فقط ۴ نفر تایید صلاحیت شده بودند. اگر کسی رد صلاحیت نمیشد قطعا روحانی هم الان رییس جمهور نبود! اینو قبول دارین؟! خوب در کشورهای دموکراتیک چیزی به نام «رد صلاحیت» وجود نداره! پس خواهشا وقتی میگه اینی که در ایران هست دموکراسی نیست، ناراحت نشوید! حقیقت تلخه اما همانطور که نتانیاهو به درستی گفت: «حقیقت عریانی خاصی داره»، بهتره آدم با حقیقت روبرو بشه، نه اینکه ازش فرار کنه!