علت افزایش حملات حکومتی به موسوی و کروبی و تشدید نقض حقوق بشر در ایران چیست؟

بازنشر سخنان تقابل جویانه ۲ سال پیش علی خامنه ای در سایت رسمی اش با این پوستر حاوی عبارت"نابخشودنی"
بازنشر سخنان تقابل جویانه ۲ سال پیش علی خامنه ای در سایت رسمی اش با این پوستر حاوی عبارت»نابخشودنی»

در روزهای اخیر بعد از مدتها مجددا از تریبونهای حکومتی مانند نماز جمعه یا صدا و سیما شاهد درخواست اعدام برای موسوی و کروبی از سوی شخصیت های تندرو وابسته به حکومت هستیم. حتی سایت رسمی رهبر جمهوری اسلامی با انتشار یادداشتی با عنوان «نابخشودنی» به بازشر اظهارات ۲ سال و نیم پیش خامنه ای در حمله و تخطئه جنبش سبز پرداخته و صراحتا عزم حکومت برای افزایش تقابل و برخوردها را نشان داده است. این  همه در حالی روی میدهد که بسیاری از مردم و حتی فعالان سیاسی امیدوار بودند که با ریاست جمهوری روحانی و شعار «اعتدال» وی، رفته رفته شاهد کاهش فشارها بر زندانیان سیاسی و نهایتا رهایی موسوی، کروبی و رهنورد از حصر باشیم.

بررسی اظهارنظرها و تحلیل رفتار مقام های حکومتی به ویژه رهبری رژیم در ماههای اخیر نشان می دهد که حکومت از دو اتفاق مهم امسال به شدت به خود غره شده و به قول معروف کبکش خروس میخواند و لذا فرصت را برای تسویه حساب های سیاسی، افزایش فشار بر مخالفان و عقده گشایی از منتقدان و رقبای سیاسی سابق مناسب یافته است تا همانطور که چهره های حکومتی مختلف هم در اظهارات خود به اشکال مختلف اذعان کرده اند، درس عبرتی را به دیگر منتقدان و مخالفان خود داده باشند. دو اتفاق مهم امسال یکی انتخابات ریاست جمهوری و دیگر توافق هسته ای با کشورهای ۱+۵ است.

مقام های ارشد رژیم و در صدر آنها علی خامنه ای، از برگزاری آرام، نسبتا پررونق و به زعم خود «موفقیت آمیز» انتخابات ریاست جمهوری و به روی کار آمدن فردی از حلقه خودی ها با سابقه ۳ دهه حضور در مناصب ارشد امنیتی و مدیریتی نظام به عنوان ریاست جمهور، بسیار خرسند هستند. درست است که بخشی از مردم به ناچار و برای کاهش فشار سنگین تحریم ها به روحانی که در مقایسه با بقیه کاندیدهای به شدت تندرو، میانه رو محسوب میشد رای دادند اما شکی نیست که همین حضور درصد بالایی از مردم در انتخابات علیرغم تقلب گسترده ای که در انتخابات قبلی رخ داد و سرکوب و کشتار وحشیانه معترضان پس از آن، به نوعی ثبات رژیم را دستکم در کوتاه مدت تضمین کرد. این اتفاق و نیز رفتن احمدی نژاد دردسر ساز و بلندپرواز، یک آرامش نسبی و اطمینانی را در فضای سیاسی حکومتی حاکم کرد. شاید همین موضوع دلیل اصلی افزایش بی سابقه اعدام ها در ماههای اخیر پس از انتخابات ریاست جمهوری باشد.

این فضای آرامش و اطمینان از آینده با توافق نصفه و نیمه هسته ای با قدرتهای جهانی و در نتیجه آن از بین رفتن احتمال هرگونه حمله نظامی و یا تشدید تحریم ها در آینده نزدیک و نیز آزادی ۸ میلیارد دلار از پولهای ایران در خارج از کشور، بیشتر و بیشتر شده است. علم به این واقعیت که مساله نقض گسترده و سیستماتیک حقوق بشر در ایران، سرکوب مخالفان و روزنامه نگاران و نیز حصر موسوی و کروبی اساسا در جریان مذاکرات هسته ای مطرح نشده و حکومت هیچ گونه فشاری را از این ناحیه متحمل نگردیده است، افزایش شمار اعدام ها و نیز حملات اخیر به موسوی و کروبی و عقده گشایی ها علیه آنها را قابل درک می سازد!

شکی نیست که حملات اخیر به موسوی و کروبی و فراخوانهای اعدام برای آنها در رسانه ها و تریبونهای حکومتی، جهت افزایش فشار بر آنها به منظور نوشتن «توبه نامه» می باشد تا خامنه ای که مدتهاست به دیکتاتوری خودکامه تبدیل شده است بار دیگر از طریق تحقیر مخالفان و منتقدان خود به نوعی «ارضا» شود. اما سوال اینجاست که آیا نمی شد در ماههای اخیر به نحوی به حکومت فشار آورد؟ آیا اصلاح طلبان و در صدر آنها خاتمی نمیتوانستند به جای حمایت همه جانبه و بی چون و چرا از شخص روحانی در انتخابات، حضور خود و نیروهای حامی خود را مشروط به آزادی موسوی و کروبی بنمایند؟ آیا اگر آن گروه از رای دهندگان به روحانی که در سال ۸۸ به موسوی و کروبی رای داده بودند به جای «تشکر»های گاه و بی گاه خود از وی، هرچه صریح تر و قاطع تر از وی میخواستند که کاری برای رفع حصر و کاهش فشار از زندانیان سیاسی انجام دهد، اکنون کار به اینجا کشیده بود؟!

سوال دیگر این است که چگونه کشورهای غربی و در راس آنها آمریکا که بانگ حمایت از حقوق بشرشان همه جا را فرا گرفته، در جریان مذاکرات هسته ای که مناسبترین موقع برای گرفتن امتیاز از رژیم است کوچکترین صحبتی از موارد نقض حقوق بشر در ایرانِ تحت حاکمیت جمهوری اسلامی نکردند و نمیکنند؟! چرا ادامه مذاکرات را مشروط به آزادی مخالفان سیاسی از جمله موسوی و کروبی نمیکنند؟! چرا اپوزیسیون خارج از کشور با این همه شوراهای جور واجور که همگی صفت «ملی» را یدک میکشند با این کشورها لابی نمیکنند تا در حین مذاکرات مساله نقض حقوق بشر و زندانیان سیاسی و از جمله حصر موسوی و کروبی را با طرف ایرانی مطرح کنند؟! اگر این دورنگری ها و فعالیت ها از سوی منتقدان داخلی و مخالفان خارجی رژیم صورت میگرفت آیا اکنون جمهوری اسلامی جرات میکرد که این چنین به خود غره شود و دست خود را باز ببینند تا سرکوب ها و فشارها را تشدید کند؟!

تلاش ظریف برای جلب رضایت علما و مراجع تقلید

zarif-makarem

گفتنی است  پس از این دیدار، مراجع رضایت خود را از عملکرد ظریف اعلام کردند و خواستار افزایش شمار این دیدارها شدند …!

مطالب قبلی در بخش سرگرمی:

پاسخ کوبنده یک جوان «جین پوش» ایرانی به نتانیاهو!

جلسه امروز مجلس با حضور رئیس دولت به روایت تصویر

ظاهر شدن پیامبر عظیم الشان اسلام در جمع نمازگزاران مسجد النبی در عربستان…!

سریال پینوکیو توهین مستقیم به حضرت یونس بود!

توافق هسته‌ای: دستاورد بزرگ قدرتهای جهانی، دستاورد ناچیز جمهوری اسلامی و بی تاثیر بر زندگی مردم عادی

AP_Kerry_Geneva_p51_432_2

* دستاورد عمده قدرتهای جهانی *

با نگاهی به مفاد توافق هسته ای موقت صورت گرفته میان قدرتهای جهانی (گروه موسوم به ۱+۵) و جمهوری اسلامی میتوان دریافت که این توافق، شامل عقب نشینی جمهوری اسلامی و دستاوردی بزرگ برای قدرتهای جهانی است. بعد از حدود ۸ سال گسترش بی وقفه برنامه هسته ای جمهوری اسلامی و افزایش شمار سانتریفیوژها از حدود ۱۵۰ به ۱۹ هزار دستگاه، قدرتهای جهانی موفق شده اند که در اولین گام بدون هیچ هزینه ای جلوی گسترش برنامه هسته ای جمهوری اسلامی را بگیرند.

جمهوری اسلامی به میزان بسیار زیادی عقب نشینی کرده است. جمهوری اسلامی موافقت کرده است که کلیه فعالیتهای غنی سازی بالای ۵ درصد را متوقف کند و همه سوخت ۲۰ درصد انباشته شده خود را از بین ببرد. جمهوری اسلامی پذیرفته است که بر خلاف روند ۱۰ سال گذشته، از نصب سانتریفیوژهای جدید یا از احداث تاسیسات هسته ای جدید خودداری کند. همچنین قدرتهای جهانی موفق شده اند جلوی فعالیت راکتور آب سنگین اراک را بگیرند؛ راکتوری که در صورت فعالیت میتوانست با تولید پلوتونیم، راه سریعی را برای دستیابی به سلاح اتمی در اختیار سران جمهوری اسلامی قرار بدهد. علاوه بر این جمهوری اسلامی به نظارت بسیار گسترده تر بازرسان آژانس تن داده است.

دستاورد بزرگ دیگر کشورهای غربی از این توافق این است که این توافق بار دیگر نشان میدهد که سیاست «چماق و هویج» برای رژیم های دیکتاتوری و خودکامه به خوبی جواب میدهد. علت اصلی این عقب نشینی آشکار سران جمهوری اسلامی، فشار سنگین و بی سابقه تحریم ها به ویژه در ۲ سال اخیر است. اگر این تحریم ها اعمال نمیشد و درآمد نفتی رژیم به یک سوم کاهش نمی یافت و اگر نبود این نظام فراگیر تحریم های بانکی که جمهوری اسلامی را از انتقال درآمدهای ارزی محروم کرده است، سران رژیم به هیچ وجه حاضر به عقب نشینی نمی شدند.

* دستاورد ناچیز جمهوری اسلامی *

در مقابل تمام این عقب نشینی های جمهوری اسلامی، قدرتهای جهانی عملا امتیاز خاصی نداده اند. آنها موافقت کرده اند که از اعمال تحریم های جدید خودداری کنند. همچنین برای شیرین کردن معامله آنها موافقت کرده اند که رقم ناچیزی (حدود ۷ میلیارد دلار) از پولهای نفتی بلوکه شده رژیم در خارج از کشور را به شکل چند قسط و به تدریج در طول ۶ ماه آزاد کنند. (توضیح: میگویم ناچیز زیرا برای رژیمی که هنوز مزه ۸۰۰ میلیارد دلار پول بادآورده نفتی در طی ۸ سال احمدی نژاد را زیر دندان دارد، رقم ۷ میلیارد واقعا ناچیز است!) این در حالی است که ساختار اصلی تحریم های فراگیر و همه جانبه سازمان ملل، اتحادیه اروپا و آمریکا متشکل از تحریم های بانکی، تحریم سوئیفت، تحریم های نفتی و نیز تحریم فروش سلاح و تجهیزات با کاربرد دوگانه همچنان به قوت خود باقی مانده و به هیچ وجه کاهش نیافته است. ازسوی دیگر برخلاف ادعاهای جواد ظریف، در هیچ کجای توافق امضا شده اشاره ای به «حق غنی سازی» برای جمهوری اسلامی نشده است؛ نکته ای که جان کری وزیر خارجه آمریکا هم صراحتا به آن اشاره میکند.

* قدرتهای جهانی در موضع قدرت و جمهوری اسلامی در موضع ضعف *

از سوی دیگر، مفاد این توافق این طور القا میکند که تنها در صورت توقف کامل برنامه ای هسته ای جمهوری اسلامی، امکان لغو تحریم ها وجود خواهد داشت! درست است که این موضوع به روشنی در توافق ذکر نشده است، اما سوالی که پیش می آید این است که وقتی در مقابل توقف کامل غنی سازی بالای ۵ درصد، توقف کار راکتور اراک و نیز عدم نصب و استفاده از سانتریفیوژهای جدید، قدرتهای جهانی تنها حاضر شده اند که تحریم های جدیدتری اعمال نکنند، پس در چه حالتی امکان لغو کامل تحریم ها وجود خواهد داشت؟! آیا جواب غیر از این است که جمهوری اسلامی باید عقب نشینی های به مراتب بزرگتری بکند تا شاید تحریم های موجود لغو شوند؟! اصولا برای جمهوری اسلامی چه چیزی به جز غنی سازی ۵ درصد برای چانه زنی در مذاکرات بعدی وجود خواهد داشت؟! با توجه به دست نخورده ماندن اکثریت مطلق تحریم ها، دست کشورهای غربی در مذاکرات بعدی برای امتیاز گیری بیشتر و موثرتر از جمهوری اسلامی بسیار باز خواهد بود و جمهوری اسلامی از موضع ضعف در مذاکرات شرکت خواهد جست.

* تاثیر بر زندگی مردم عادی *

اما برخلاف دلخوشی امروز اکثر ایرانیان، به نظر نمی رسد که این توافق هسته ای تاثیری بر زندگی مردم عادی داشته باشد. دلیل این ادعا هم مشخص است زیرا صرفنظر از دو عامل اصلی «سوء مدیریت» و «فساد شدید دستگاه حاکمه«، عاملی که از طریق کاهش شدید درآمد جمهوری اسلامی موجب رکود بی سابقه در بخش اقتصادی و بیکاری گسترده در سطح کشور شده است، چیزی نیست جز تحریم های بانکی و نفتی گسترده ای که اغلب هم به صورت یک جانبه از سوی آمریکا بر جمهوری اسلامی اعمال شده است؛ به گونه ای که جمهوری اسلامی را عملا از بخش بزرگی از درآمد نفتی محروم کرده است. در این توافق این تحریم ها دست نخورده باقی مانده است و به گفته اوباما همانند سابق به شدت اعمال خواهند شد. با توجه به این واقعیت، انتظار بهبود شرایط معیشتی مردم در نتیجه این توافق غیر واقعی و خوش بینانه به نظر میرسد.

بعد از گذشت ۳۴ سال، اشغال سفارت آمریکا در تهران و توهین روزانه به ملت آمریکا همچنان ادامه دارد!

حمله به سفارت آمریکا در تهران و گروگانگیری دیپلماتهای داخل سفارت

حمله به سفارت آمریکا در تهران و گروگانگیری دیپلماتهای داخل سفارت

۳۴ سال پیش یعنی ۱۳ آبان سال ۵۸، عده ای از جوانان اسلامگرا با تفکرات چپ که در تب و تاب انقلابی آن زمان به سر میبردند و آمریکا را نماد «امپریالیسم بین الملل» میدانستند، با چراغ سبز رهبران مذهبی جمهوری اسلامی اقدام به نقض فاحش قوانین بین المللی نمودند و به سفارت آمریکا در تهران یورش بردند و ۵۲ نفر از کارکنان آن را برای مدت ۴۴۴ روز به گروگان گرفتند. بی شک این واقعه شوم را میتوان نقطه عطفی در تاریخ سیاسی ایران پس از انقلاب دانست؛ به گونه ای که نه تنها منجر به استعفای دولت میانه روی مهندس بازرگان و افزایش حضور روحانیون مذهبی در عرصه قدرت در ایران گردید که زمینه تقابل و رویارویی دولتهای غربی با جمهوری اسلامی و نظام مذهبی حاکم بر آن را فراهم کرد. شاید اگر حمله به سفارت آمریکا و گروگانگیری متعاقب آن اتفاق نمی افتاد و در نتیجه روابط دیپلماتیک و گفتگوهای بین دو کشور قطع نمی شد، شاهد حمله صدام حسین به ایران، حمایت کشورهای غربی از عراق در حین جنگ و تحریم های بعدی علیه جمهوری اسلامی که خواه ناخواه زندگی مردم عادی را هم سخت و سخت تر کرده اند، نمی بودیم.

روزی نیست که مقام های ارشد جمهوری اسلامی از وضع تحریم های «ظالمانه» علیه ایران انتقاد نکنند. امروز میزان تحریم های بین المللی علیه جمهوری اسلامی به حدی تشدید شده است که عن قریب است که اقتصاد ایران متلاشی گردد. بیکاری رسمی به بالای ۳۰ درصد و تورم به رقم بی سابقه ۶۰ درصد افزایش یافته است و میلیونها ایرانی به زیر خط فقر سقوط کرده اند. اما بی گمان مقصر اصلی این وضعیت اسفبار مقام های ارشد رژیم بوده و هستند. اشغال سفارت آمریکا در تهران بر خلاف کلیه قوانین بین المللی و گروگانگیری کارکنان سفارت علیرغم داشتن «مصونیت دیپلماتیک»، بی گمان نقش غیر قابل انکاری در اتخاذ سیاستهای خصمانه اما به حق آمریکا و کشورهای غربی نسبت به رژیم جمهوری اسلامی داشته است. علاوه بر این اشغال ۲ سال پیش سفارت انگلستان در تهران به روشنی نشان داد که نگرش و رفتار مقام های ارشد رژیم هیچ تغییری نسبت به ۳۴ سال پیش نداشته است و اینها هیچ درسی از رفتارهای غلط خود در گذشته نگرفته اند!

رژیمی یاغی که حتی به شناخته شده ترین و اصولی ترین قوانین بین المللی هم پایبند نیست، رژیمی که بعد از ۳۴ سال هنوز که هنوز است به اشغال سفارت آمریکا در ایران که طبق قوانین بین المللی جزو خاک این کشور محسوب میشود و حمله و اشغال آن، حمله به خاک آمریکا و تمامیت ارضی آن کشور محسوب میشود پایان نداده است، رژیمی که آشکارا به صدور تروریسم و حمایت از گروههای تروریستی بین المللی دست زده است، رژیمی که در قالب «سپاه قدس» به بمب گذاری و تروریسم دولتی و سازمان دهی شده در کشورهای دیگر مبادرت میورزد، رژیمی که در آن به طور روزانه شعار «مرگ بر …» داده میشود و پرچم کشورهای دیگر به آتش کشیده و زیر پا لگدکوب میشود، بی گمان شایسته برخورد خصمانه بین المللی و تحریم های فراگیر است.

به نظر من حتی صحبت از برقراری روابط دیپلماتیک با آمریکا در شرایطی که سفارت این کشور در تهران همچنان در تصرف سپاه و بسیج است و نه تنها جمهوری اسلامی که عاملان حمله به سفارت آمریکا از جمله معصومه ابتکار و محسن میردامادی از اقدام زشت خود اظهار پشیمانی نکرده و از ملت آمریکا عذرخواهی نکرده اند و برعکس هر روز شعار «مرگ بر آمریکا» در سطح کشور داده و پرچم این کشور آتش زده میشود، نه تنها احمقانه که چه بسا خنده دار و مضحک است! تصور کنید در کشوری پرچم ایران به طور روزانه و با حمایت دولتی آتش زده شود و در تجمع ها و مراسم دولتی شعار «مرگ بر ایران» سر داده شود، آیا شما به عنوان یک ایرانی این را توهین به خود و به کشور خود تفسیر نخواهید کرد؟! آیا حاضر خواهید بود با چنین کشوری روابط دوستانه ای داشته باشید؟!

کافیست ادامه اشغال ۳۴ ساله سفارت آمریکا در تهران توسط بسیج و سپاه را با اقدام منطقی وزارت خارجه آمریکا مقایسه کنید که علیرغم روابط خصمانه میان دو کشور در ۳۴ سال گذشته، هیچ گاه اجازه تصرف ساختمان سفارت سابق ایران در واشنگتن را به احدی نداده است و همواره از سفارت سابق ایران در واشنگتن و محل اقامت سفیر سابق ایران در آن کشور، مطابق با قوانین بین المللی، حفاظت کرده است. حتی دو سال پیش خبری بر روی خروجی خبرگزاری ها منتشر شد که وزارت خارجه آمریکا اقدام به بازسازی ساختمان سفارت سابق ایران در واشنگتن نموده بود (منبع).

مستندی درباره اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری کارکنان سفارت

روحانی به عنوان رییس وزیر اطلاعات، در ارتباط با هتک حرمت دختران میرحسین موسوی مسئول است

عکس آرشیوی

عکس آرشیوی

در خبرها آمده است که دختران میرحسین موسوی و زهرا رهنورد امروز اجازه یافته اند که دیداری کوتاه با پدر و مادر خود که به دستور مستقیم علی خامنه ای برای مدت نزدیک به ۹۵۰ روز است به شکل غیر قانونی در حبس خانگی به سر میبردند، داشته باشند. بر طبق گفته های «نرگس موسوی» پس از این دیدار ماموران وزارت اطلاعات آنها را به خانه ای امن مستقر در محل برده و از آنها درخواست میکنند که اجازه بازرسی بدنی «برهنه» را بدهند تا مطمئن شوند که چیزی از محل ملاقات به بیرون منتقل نخواهند کرد. پس از مخالفت آنها، ماموران امنیتی به آنها حمله کرده و به صورت آنها «سیلی» زده و دست یکی از آنها را «گاز» گرفته اند.

بدیهی است که اقدام ماموران امنیتی امری غیر متعارف بوده است و هر وجدان آزاده ای صرفنظر از باورهای سیاسی آن را محکوم میکند. اما در این میان علاوه بر ماموران امنیتی حاضر در محل که در هتک حرمت دختران موسوی مسئولیت «مستقیم» دارند، وزیر اطلاعات به عنوان رییس آنها و حسن روحانی به عنوان رییس هیات وزیران و بالطبع رییس وزیر اطلاعات هم در وقوع این واقعه ناراحت کننده مسئولیت «غیر مستقیم» دارند. لذا شایسته است که دوستان اصلاح طلب، علاوه بر محکومیت ماموران امنیتی در مطالب، بیانیه ها، مصاحبه ها و اظهارات خود، شخص حسن روحانی را هم مورد بازخواست قرار دهند و از او سوال کنند که چگونه چنین اتفاقی در زیر مجموعه وزارت اطلاعات که زیر نظر دولت فعالیت میکند اتفاق افتاده است؟!

درست است که سپاه و بیت رهبری نفوذ زیادی در وزارت اطلاعات دارند اما نمیتوان مدعی شد که رییس جمهور هیچ کاره است و هیچ نقشی ندارد. به هر حال وزیر اطلاعات را رییس جمهور به مجلس معرفی کرده است. اگر روحانی با وزیر اطلاعات مخالف بود او را برای دریافت رای اعتماد به مجلس معرفی نمیکرد. لذا در کلیه اعمال شنیع و غیر انسانی ماموران امنیتی کارمند وزارت اطلاعات از جمله اقدام اخیر در حمله و هتک حرمت دختران میرحسین موسوی، شخص حسن روحانی به عنوان رییس جمهور مسئولیت غیر مستقیم دارد و بایستی پاسخگو باشد. فراموش نکنیم که این اقدام اخیر تنها یکی از هزاران جنایت و ستمی است که همه روزه ماموران وزارت اطلاعات در حق مخالفان، منتقدان، زندانیان سیاسی، روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان انجام میدهند. چه بسیار مواردی که شخص مورد ستم، رسانه ای در اختیار ندارد و صدایش هم به گوش کسی نمیرسد، باز خوب است که دختران موسوی به دهها رسانه و خبرگزاری دسترسی دارند که به سرعت صدای تظلم خواهی شان را به گوش جهانیان برسانند، وای به حال ستار بهشتی ها که هیچ رسانه ای ندارند…!

بالاخره معلوم شد چرا «حمید سوریان» مدال طلایش را به احمدی نژاد هدیه کرد…!

Sourian-Ahmadinejad-Ferrari

فراری ۸ میلیاردی که با مجوز مخصوص صادر شده برای حمید سوریان به کشور وارد شده است!

چهار سال پیش در اوج اعتراض های مردمی به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ و در شرایطی که محمود احمدی نژاد با یک تقلب گسترده مجددا به «ریاست جمهوری» منصوب شده و متعاقبا مردم را «خس و خاشاک» نامیده و حکومت نیز مردم معترض را در خیابان به خاک و خون کشیده بود، حمید سوریان در اولین اقدام پس از بازگشت از مسابقات جهانی دانمارک در جلسه ای در حضور احمدی نژاد اعلام کرد که مدال طلای جهانی اش را به وی اهداء میکند! (+) این اقدام وی به قدری شگفت انگیز و غیر منتظره بود که عده ای به این گمانه زنی پرداختند که شاید «سوریان بیچاره را مجبور به این کار کرده اند و شاید او تحت فشار بوده است!!». این گمانه زنی ها ادامه داشت اما آن زمان مشخص نشد که داستان از چه قرار بوده است. تا اینکه دیروز سایت خبر آنلاین به نقل از خبر ورزشی و با استناد به اسناد گمرک که خبرنگار آنها دیده است پرده از این ابهام ۴ ساله برداشت (+) (+).

مخلص کلام اینکه بر طبق اسناد گمرک، شم اقتصادی جناب «جهان پهلوان» حمید سوریان گل کرده و مدال طلای جهانی خود را با مجوز واردات ۳ دستگاه خودروی لوکس به اصطلاح «طاق» زده اند! به عبارت دیگر سوریان در اوج اعتراض های مردمی به تقلب در انتخابات، به مردم ایران دهن کجی کرده و مدال خود را به یک آدم متقلب و دروغگو هدیه کرده و با این کار برای او به نوعی «اعتبار» خریده است. تا اینکه در عوض این خوش خدمتی، رییس دولت حاضر شده است او را مستثنی کرده و برخلاف قوانین جاری مملکت، مجوز واردات و صدور پلاک برای ۳ دستگاه خودروی لوکس و اسپرت که امکان وارداتش در حالت عادی ممکن نبوده است را به حمید سوریان بدهد.

به لطف این مجوز، سوریان تا حالا ۲ دستگاه فراری گران قیمت وارد کشور کرده که اولی یک ماه پیش به قیمت ۸ و نیم میلیارد تومان یعنی حدود ۵۰ برابر قیمتی که صرف خرید آن در دوبی شده و حدود ۲۵ برابر قیمت نهایی اش (هزینه واردات به اضافه پلاک در ایران)، به فروش رفته است. یعنی تنها از همین یک دستگاه فراری تا حالا چیزی نزدیک به ۸ میلیارد تومان سود خالص نصیب جناب سوریان شده است! واقعا آدم فقط میتواند تاسف بخورد از این ماجرا!  تا جایی که من میدانم نه تنها در ایران که در هیچ جای جهان سابقه ندارد که ورزشکاری مدالهای جهانی خود را در ازای دریافت پول بفروشد. البته شده است که پس از مرگ یا حتی در هنگام حیات و صد البته برای امور خیریه یا عام المنفعه چنین کاری به شکل نمادین صورت بگیرد و مدالها مثلا به موزه انتقال یابد اما اینکه ورزشکاری صرفا به قصد منفعت اقتصادی شخصی به چنین کاری دست بزند تقریبا نادر است! نادرتر و البته زشت تر اینکه قوانین یک کشور با پارتی بازی و به منظور سود بردن یک فرد خاص دور زده شود و او از قوانین مستثنی گردد! البته فکر کنم این آخری در ایران خیلی هم نادر نباشد!!

در هر حال این کاری که جناب سوریان کرده هم مصداق «رانت خواری» است و هم تودهنی زدن آشکار به مردمی که به تقلب در انتخابات سال ۸۸ و انتصاب مجدد رییس جمهور قلابی اعتراض داشته اند. یکی میشود مثل غلامرضا تختی با آن همه جوانمردی و پهلوانی و مردم داری، یکی هم میشود حمید سوریان، هر دو هم کشتی گیر بودند اما این کجا و آن کجا! محبوبیت و جاودانگی به این راحتی ها به دست نمی آید جناب سوریان!

در همین زمینه:

آقای داوود رشیدی عزیز قدر خود را بدانید!

امین حیایی! ۲۷۰ میلیون تومان گرفتی و در فیلم ضد مردمی بازی کردی! آیا ارزشش را داشت؟!

از واردات ۱۶ هزار خودروی لوکس خارجی با ارز دولتی تا ترک تحصیل به خاطر قطع ارز دانشجویی

عید قربان؛ مراسم زشت کشتار حیوانات در انظار عمومی و اثرات تخریبی آن بر روان کودکان

ریختن خون حیوان در انظار عمومی و از جمله جلوی چشم کودکان در کشورهای اسلامی در روز "عید قربان"!

ریختن خون حیوان در انظار عمومی و از جمله جلوی چشم کودکان در کشورهای اسلامی در روز «عید قربان»!

«عید قربان» را شاید بتوان خشونت بار ترین مراسم اسلامی نامید. در این روز مسلمانان صدها هزار حیوان بخت برگشته را اسیر کرده و به قتل میرسانند. زشت ترین و شنیع ترین جلوه این مراسم، ریختن خون حیوان در انظار عمومی و از جمله جلوی چشم کودکان و خردسالان می باشد که تاثیر عمیقی بر روح و روان کودک بر جای می گذارد و حساسیت نسبت به کشتار و به طور کلی خشونت را در نهاد ناظران از بین می برد! فردی را تصور کنید که برای اولین بار میخواهد گلوی گوسفندی را با چاقو بشکافد؛ دلش آشوب است، دستش میلرزد، با سختی و ناراحتی بسیار بالاخره این کار را انجام میدهد، چه بسا شب هم کابوس می بیند! حال قصابی باسابقه را تصور کنید که سالهاست این کار را انجام میدهد. او خیلی راحت دست و پای حیوان را می بندد، چه بسا لگدی هم روانه پیکر او میکند، کله اش را گرفته و با بی رحمی تمام چاقو را در گردنش فرو میکند و بیخ تا بیخ می برد، بدون اینکه ذره ای احساس ناراحتی داشته باشد! واقعیت امر این است که خشونت در نهاد او نهادینه و احساساتش نسبت به مرگ و خون و نیستی خنثی شده و عکس العملی نشان نمیدهد.

به یاد دارم زمانی که کودک خردسالی بودم همسایه دیوار به دیوارمان گوسفندی را خریده و به پایه علمک گاز جلوی درب خانه شان بسته بود. گوسفندی بود با پشم هایی سفید و سر و پاهایی سیاه و با قیافه ای معصوم و بس مهربان! در آن بعد از ظهر گرم تابستانی، من و دوستم که پسر همسایه مان بود ساعتها کنارش ایستاده و او را نوازش کردیم، و هر نوع سبزیجاتی که در خانه داشتیم از هویج و کاهو گرفته تا تره و جعفری به او خوراندیم، او هم با ولع میخورد و هیچ نمی گفت! تا اینکه صبح روز بعد زمانی که به امید سرگرم شدن دوباره با گوسفند کنار دیوار، درب خانه را باز کردم، او را در حالی دمرو با دست و پای بسته در وسط کوچه‌ی مملو از جمعیت دیدم که فردی قوی جثه با چاقویی در دست، بر کمر او نشسته بود! پیرزنی از جماعت حاضر به زور آبکی بر حلقوم ببعی بی نوا ریخت و آنگاه در چشم بر هم زدنی چاقوی قصاب در گلوی حیوان فرو رفت! خون بود که به بیرون فوران میکرد و آسفالت کف کوچه را سرخ و رنگین کرد! همزمان جماعت حاضر صلوات ختم میکردند … اللهم صل علی محمد و آل محمد! جسم نیمه جان ببعی تکان شدیدی خورد به امید اینکه شاید بتواند خود را نجات دهد اما چه باک که قصاب فرزتر بود و گلوی حیوان را از بیخ تا بیخ برید و کله اش را از جا کند! بقیه اش را هم که خودتان میدانید…! گوسفند بینوا تکه تکه شد و قسمتی از پیکرش را برای در و همسایه و آشنایان فرستادند و البته به روال معمول، حتی یک تکه دنبه اش هم به یک فقیر مستحق نرسید!! به قدری این ماجرا را به خوبی به یاد دارم که گویی همین دیروز بود! شاید باور نکنید پس از آن روز تا مدتها شبها کابوس می دیدم!

واقعا من نمیدانم فایده این کار چیست که هر سال در این روز صدها هزار گوسفند را کشتار میکنند؟! اصلا فرض کنیم که داستان ابراهیم واقعی است، خوب چرا آن ماجرای مربوط به چند هزار سال پیش باید توجیه و بهانه ای برای کشتار حیوانات باشد؟! اگر هم حیوانی را برای مصرف گوشتش قربانی میکنید، تو را به جان هرکسی که دوست دارید بروید در کشتارگاه، بروید در جایی بسته که کسی نباشد این کار را بکنید، حداقل جلوی بچه ها این کار را نکنید که اثرات روحی و روانی شدیدی بر آنها میگذارد…! واقعا شما مشابه چنین اعمال زشتی را در هیچ یک از جوامع متمدن نمیتوانید پیدا کنید!

در همین زمینه:

محرم ماه شکنجه جسمی و روحی کودکان + چند تصویر

امامزاده‌ای که با یک زمین لرزه با خاک یکسان میشود، چگونه میتواند شفا بدهد؟!

امکان لغو تحریم ها «دستکم» تا آبان ۹۳ وجود ندارد

کاریکاتوری گویا از مجله اکونومیست

کاریکاتوری گویا از مجله اکونومیست

مقدمه:
سادگی است اگر تصور کنیم رفتارهای ظاهرا «متفاوت» اخیر در عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی و سخن گفتن خامنه ای از «نرمش» در عرصه دیپلماتیک، نشان دهنده تغییر در دکترین و جهان بینی مقام های رژیم از جمله علی خامنه ای است! بلکه به نظر میرسد که این تغییر رویه محدود به تغییر در لحن و ادبیات سیاسی و البته همراه با کمپینی رسانه ای باشد. علت همین تغییر رویه هم البته نه انتخاب حسن روحانی که در نتیجه موفقیت تحریم های بین المللی و به ویژه تحریم های بانکی و نفتی اعمالی از سوی آمریکا بر جمهوری اسلامی می باشد که موجب از دست رفتن گسترده درآمد نفتی رژیم شده و در داخل آنها را با مشکلات عدیده اقتصادی از جمله ناتوانی در پرداخت یارانه ها، سقوط شدید ارزش ریال، تورم بی سابقه و بیکاری گسترده و در خارج دشواری در ادامه حمایت مالی از رژیم اسد و گروههای تروریستی بین المللی مواجه ساخته است. این مشکلات رژیمی که برای مدت ۶ سال و در باد پولهای بادآورده نفتی به لطف افزایش شدید قیمت نفت از مذاکره جدی رویگردان شده بود را به میز مذاکره با قدرتهای جهانی بازگردانده است!

در شرایط فعلی علی خامنه ای و سرداران سپاه هنوز تمایلی برای متوقف کردن برنامه هسته ای خود که بدون شک جز ضرر اقتصادی برای مردم ایران ندارد، نشان نمی دهند. دلیل آن هم این است که آنها به دنبال دستیابی به «قابلیت» ساخت سلاح هسته ای (و احتمالا نه خود آن) هستند تا از این طریق مشابه رژیم کره شمالی برای خود «بازدارندگی دفاعی» ایجاد کنند و از خطر سقوط در نتیجه دخالت نظامی خارجی مصون بمانند. دلیل افزایش شدید شمار سانتریفیوژها هم دقیقا همین است. با این وجود آنها میدانند که با ادامه این تحریم ها از نظر امنیت داخلی با مشکل مواجه خواهند شد و لذا با «دیپلماسی لبخند» به دنبال لغو آنها هستند. اما چنین چیزی جز با تعلیق گسترده برنامه هسته ای محقق نخواهد شد.

در قطع نامه های شورای امنیت که اتفاقا «الزام آور» هم هستند، از ایران موکدا خواسته شده که غنی سازی اورانیوم را به طور کامل متوقف کند، یعنی حتی غنی سازی ۳ و نیم درصد هم باید متوقف شود. به نظر نمیرسد جمهوری اسلامی راضی شود که چنین عقب نشینی عمده ای را انجام دهد چرا که سران رژیم چنین چیزی را شکست «مقاومت» و «انقلاب اسلامی» در برابر «استکبار» و «جهان سلطه» تلقی میکنند که با آرمانها و شعارهای آنها همخوانی ندارد. آنها میخواهند خود را پیروز عرصه نشان دهند و دقیقا برای همین است که دولت جدید از «توافق برد – برد» در موضوع هسته ای سخن میگوید!

چرا امکان لغو تحریم ها دستکم تا ۱ سال دیگر وجود ندارد؟!
واقعیت این است که تقریبا تمامی تحریم های آزاردهنده از سوی آمریکا و کنگره آن کشور به طور یک جانبه بر ایران اعمال شده اند. یعنی حتی اگر [فرضا] تحریم های سازمان ملل و اتحادیه اروپا همین امروز لغو شوند، باز هم تاثیر قابل توجهی در بهبود شرایط اقتصادی ایران نخواهند داشت. تحریم های آزاردهنده بانکی و نفتی از طرف کنگره آمریکا اعمال شده و تنها کنگره آمریکاست که می تواند آنها را لغو کند! فعلا کنگره آمریکا در تسلط حزب جمهوری خواه قرار دارد و بیش از ۵۰ نماینده آن از جناح راست افراطی معروف به «تی پارتی Tea Party» می باشند که با اسرائیل کاملا هم عقیده و به شدت با برنامه هسته ای ایران مخالفند. جمهوری خواهان کنگره به شدت خواستار تشدید تحریم های فعلی و به صفر رسیدن صادرات نفت ایران می باشند.چه بسا اگر رویکرد جدید جمهوری اسلامی نبود، تاکنون تحریم های جدید به شکل قانون درآمده بودند. برای درک عمق مشکلی که این گروه میتوانند برای جمهوری اسلامی ایجاد کنند کافی است به این نکته توجه شود که دقیقا همین گروه افراطی هستند که یک هفته است بر سر قضیه بودجه دولت آمریکا  -که در دست دموکراتها می باشد- را به طور موقت به «تعطیلی» کشانده و به شدت مقابل دموکراتها و شخص اوباما ایستاده اند و کوتاه نمی آیند.

در چنین شرایطی و با وجود چنین کنگره ای امکان لغو و یا حتی کاهش تحریم های اعمالی بر جمهوری اسلامی به هیچ وجه وجود ندارد مگر آنکه [فرض تقریبا محال] جمهوری اسلامی برنامه هسته ای خود را به طور کامل متوقف و تاسیسات خود را نابود کند! در نتیجه به نظر میرسد حتی با نگاه خوش بینانه به موضوع و در صورت توافق جمهوری اسلامی با ۱+۵ در شش ماه آینده (آنطور که ظریف و روحانی از آن سخن گفته اند)، امکان لغو تحریم ها دستکم تا آبان (نوامبر) سال آینده یعنی زمان انتخابات بعدی کنگره آمریکا وجود نخواهد داشت، تازه اگر فرض بگیریم که در انتخابات آینده همین افراد یا افرادی تندروتر مجددا انتخاب نشوند!

البته رییس جمهور آمریکا میتواند با استفاده از حق قانون اساسی خود با نام «دستور اجرایی Execution Order» به طور موقت و کوتاه مدت پاره ای از تحریم ها را به حالت تعلیق درآورد، اما قطعا لغو تحریم ها نیازمند رای گیری مجدد در کنگره و موافقت حداکثری ۴۳۵ نماینده مردم آمریکا در آن مجلس می باشد. علاوه بر این مگر آنکه جمهوری اسلامی عقب نشینی عمده ای بکند، موافقت اوباما با هرگونه تعلیق موقت و نیم بند هم به شدت بعید است زیرا به نظر نمیرسد که او بخواهد بیش از این و آن هم برای ایران خود را با جمهوری خواهان درگیر و از سوی دیگر ناخشنودی مقام های اسراییلی را فراهم کند!

در همین زمینه:

بلوف احمقانه وزیر نفت جمهوری اسلامی

نمودار جهش عظیم در «شاخص فلاکت» در ایران در ۲ سال گذشته!

داد و فریادهای خامنه ای و حملات به احمدی نژاد نشان میدهد که که تحریم ها در حال شکاندن کمر رژیم است